درس‌هایی از غدیر/ ولایت علی(ع) مظهر اکمال دین

10531465598481146453

درس‌هایی از غدیر/ ولایت علی(ع) ؛ مظهر اکمال دین

این مقاله به برخی از درس های غدیر همانند انتصاب الهـی امـام علی(ع) به مسند امامت می پردازد. ولایت حضرت علی(ع) همان ولایت و سرپرستی خدا و رسول اوست. غدیر بـا اعمال دهگانه اش، از اعیاد مهم اسلامی است و جایگاه خاصی در میان مسلمانان دارد. ولایت علی(ع) مـشتمل و متمّم نعمت دین و مـعیار وحـدت مسلمانان است. سپاسگزاری عملی شرط اولیه، تداوم نعمت ولایت است.

نگاه آدمی به وقایع و حوادث بر دو نوع است: نگاه جامد و راکد که از وقایع و پدیـده های تلخ و شیرین جامعه و تاریخ جز بهرة مادّی و سطحی و تماشای محض آن را ندارند و نگاهشان از چارچوب ظاهر پدیده ها نمی گذرد. این نوع نگاه، محدود به زمان و مکان و حجم و مقدار پدیده هاست و نوع دیگر نگاهی است جـاری و بـرداشتی که به روشن بینان اختصاص دارد. آنان پدیده ها و وقایع گذشه و جاری جامعه را در حال جریان و فراتر از زمان و مکان می بینند.
نگاه ما به «واقعۀ غدیر» از این نوع دوم اسـت؛ نـگاهی است فرازمانی، درس آموز و عبرت آمیز، نگاهی که غدیر را در صحرای تفتیدة «جُحْفه» و سرزمین حجاز محدود نمی سازد و سابقة درخشانش را در فراموشکده تاریخ بایگانی نمی کند؛ بلکه غدیر را در همة اعصار و امصار و در هر عصر و نسل در جـریان مـی بیند.

نگاه جاری به جریان تاریخی «غدیر» به جامعه روح ولایی می دمد، و به افراد متعهد آن، قدرت «برداشت» می دهد. امام خمینی(ره) دربارۀ آن واقعه می فرماید: غدیر منحصر به آن زمان نیست، در همه اعـصار بـاید [جـریان داشته] باشد.[1]

تنها با ایـن نـگاه مـی توان از غدیر درس ها آموخت و عبرت ها اندوخت. درس هایی که برخی از آنها از این قرارند:

1. انتصاب وحیانی: حادثۀ غدیر، به روشنی نشان داد که امر وصـایت و خـلافت یـعنی جانشینی رسول خدا نیز مانند رسالت و نبوت خـود پیـامبر انتصاب الهی است نه انتخاب مردمی یعنی باید از جانب خدا تعیین شود نه از سوی مردم. همان حقیقتی که سـالها پیـش در سـورة احزاب به صراحت آمده بود و خداوند دستور داده بود که مـردم در مقابل امر خدا و رسول او حق انتخاب ندارند و حق مخالفت با امر پیامبر را هم ندارند به ویژه در مسئلة امـر خـلافت و امـامت.

بنابراین، رهبری امت اسلام پس از رسول خدا(ص) انتصابی است یعنی شخص مـعینی بـه دستور خدا و با انتخاب او باید به این مقام منصوب شود چنان که پیامبر اکرم(ص) پیوسته و با تـأکید و تـکرار ایـن موضوع را بیان می داشت از جمله: هنگامی که پیامبر اسلام را به قبیلة عـامر بـن صـعده عرضه کرد و از آنان خواست که مسلمان شوند، رئیس قبیلة آنها گفت: اگر ما از تـو پیـروی کـردیم و تو پیروز شدی و مکتبت برقرار شد آیا پس از خود کار را به ما وامی گذاری و رهـبری مـردم بر عهده ما می شود؟

پیامبر(ص) فرمود: اِنَّ الاَمْرَ اِلَی الله یَضَعَهُ حَیْثَ یَشَاءُ.[2] کـار دیـن بـه دست خداست. او خود در هر جا بخواهد قرار می دهد و به هر کس بخواهد می سپارد.

از نـظر عـقل نیز چنین است. چگونه می شود پیامبری از جانب خدا بیاید سپس امت و دین خـود را رهـا کـند تا مردم به دلخواه خود در آن اعمال سلیقه کنند و هر کسی را با انتخاب و هوا و هوس خـویش وصـیّ پیامبر تعیین نمایند؟! آنها مجاز نبودند که در مقابل «نصّ»، «اجتهاد» کنند: وَمَا کـانَ لِمـُؤْمِنٍ وَلاَ مـُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یکونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فـَقَدْ ضـَلَّ ضـَلاَلاً مُّبِیناً (احزاب: 36) هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد هنگامی که خدا و پیـامبرش بـه کاری فرمان دهند، اختیاری از خود داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشـکاری گـرفتار شده است.

پیامبر اسلام فرمود: یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ کَالْمَرْضَی وَ اللَّهُ رَبُّ الْعـَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَی فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ وَ یـُدَبِّرُهُ بـِهِ لَا فـِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تـَکُونُوا مـِنَ الْفَائِزِینَ. [3] ای بندگان خدا! شما همچون بیمار و خدا مانند طبیب است، مصلحت مریض در نـسخة طـبیب است نه آنچه بیمار تـمایل دارد و پیـشنهاد می کند، پس تـسلیم امـر خـدا باشید تا رستگار گردید.

بنابراین در نـظام ولایـی و حکومت دینی، اصل بر خدامحوری است و نه دموکراسی و مردم سالاری غیردینی.

نظر مـردم مـادامی ارزش دارد که مخالف حکم خدا نباشد.

2. ولایـت الهی و مدیریت علوی: مـهم ترین و اسـاسی ترین مسئلۀ هر ملتی، مسئلة حـکومت و مـدیریت جامعه است، هر یک از جوامع، به شکلی آن را حل کرده اند ولی غالباً ناتمام، آسـیب پذیر بـلکه زیان آور و آفت خیز است. در میان مـلّت ها، تـنها جـامعة شیعی است کـه تـوانسته مدیریت کلان جامعه را بـه شـکل زیبا، فراگیر، کامل و بی عیب و نقص حل کند و واقعۀ غدیر ساحت بزرگی است که طـرح حـکومت و ولایت جامع جهانی را می توان در آن به تـماشا نـشست.

واقعۀ غـدیر بـه صـورت عینی نشان داد که حـاکمیت و سرپرستی جامعه، متعلق به خداوند متعال است و هیچ کس حق ندارد که امور انسان های دیـگر را بـه عهده بگیرد، و خداوند این حق را بـه بـرخی از بـندگان و اولیـای خـاص خود می دهد و بـه یـقین رسول خدا(ص) دارای این ولایت بود. به همین جهت در مراسم خاص و پرشکوه مردمی، ولایت خود را به حـضرت علی(ع) تـفویض کرد تا پس از ایشان، مدیریت و رهبری جـهان اسـلام را بـه دسـت گـیرد. نـخست پرسید: اَلَستُ اَوْلَی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمُ؟[4] آیا من برای شما از خود شما برتر و اولی نیستم؟!

و پس از گرفتن اقرار همگانی اولویت خود را به علی(ع) داد و فرمود: من کنتُ مولاه فهذا علی مولاه.

آن حضرت بـا این جملة زیبا و تکرار کلمه مولا، سرپرستی، حاکمیت و ولایت مردم را به او واگذار کرد و این معنا از کلیدواژة مولا برمی آید؛ زیرا مولا کسی است که انجام کارهای جهان و مردم بر عهدة اوسـت و کـسی را که بر آن قیام کند، «ولیّ» گویند. در زبان عرب، «ولی» و «مولا» به یک معنا به کار رفته است، یعنی تدبیر، ولایت و حکومت.

گرچه برخی مولا و ولی را به معانی یاری و نصرت و دوستی و مـحبّت مـی گیرند تا شاید از این راه پیام غدیر را محدود و حق ولایت و امامت را از علی(ع) سلب کنند در حالی که اگر به موضوع دقیق بنگریم و قرائن مکانی، زمـانی، کـلامی و مقتضای مقام و موقعیت رسول خـدا و علی(ع) را در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که مقصود از مولا، همان حکومت و سرپرستی است نه دوستی و نصرت؛[5] زیرا:

الف ـ جمله ای که پیامبر در اول خطبه از مردم پرسید کـه آیـا من برای شما بـرتر از خـود شما نیستم؟ و برای شما ولایت ندارم؟ همین قرینه است که مقصود از جمله «هر که من مولای او هستم این علی مولای او است» یعنی هر کس که من باید همه کارهای او را تدبیر کنم ایـن عـلی هم برای او همین گونه است.

ب ـ نگاه داشتن جمعی از مردم در گرمای شدید و درست کردن منبر و معرفی علی(ع) به همه مردم تنها با معرفی او به عنوان حاکم و رهبر و امام سازگار است؛ از آنـجا کـه آینده جـهان اسلام مهم بود این ارزش را داشت که مردم را در آن شرایط نگه دارد و علی(ع) را به عنوان حاکم معرفی کند. آیا واقـعاً معقول است که انبوهی از مسلمانان را سه روز از ادامه سفر باز دارد و مراسم مـهم تـشکیل دهـند تا به مردم بگوید «هر که من دوست و یاور او هستم این علی دوست و یاور اوست؟!»

ج ـ نزول آیة «اکـمال» پس از مـراسم انتصاب، دلیل دیگری به ظهور معنای ولایت و مولا در معنای حکومت است. پیامبر اکرم(ص) اعـلام کـرد: هَذَا وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِی فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِب.[6] این علی پس از من ولی و سرپرست شماست حاضران بـه غایبان ابلاغ کنند.

اگر مقصود از ولی و مولا تنها محبّت یا نصرت و اظهار علاقه بـود پیامبر آن را توصیه نمی کـرد کـه این خبر را به گوش دیگر مسلمانان که در آن جمع نبودند برسانند.

د ـ تبریک مردم به امام علی(ع) و بیعت آنان با وی دلیل روشن بر این است که مقصود از مولا حاکم است نه نـاصر و یاری دهنده ابن حَجَر هیثمی صاحب «الصَّوَائِقُ الْمُحْرِقَة» می نویسد: چون ابوبکر و عمر، به علی(ع) گفتند: ای پسر ابوطالب! امروز را به شام رساندی، در حالی که مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. آنها و دیـگر مـردم می دانستند که علی(ع) از دیرزمان یار و ناصر مؤمنان و مظلومان است و نیازی به تعیین او به عنوان ناصر از سوی پیامبر نبود و نیازی به تبریک و تهنیت نداشت.[7]

3. جایگاه و اهمیت عید غدیر: عید غدیر از قـداست خـاصّی برخوردار است؛ چرا که واقعۀ مهم و سرنوشت سازی در این روز اتفاق افتاده است، از این رو به تعبیر قرآن ـ از «ایام الله» است. ولایت و رسالت در چنین روزی به هم پیوند خورده و مدیریت جهان اسلامی پس از پیـامبر تـعیین شده است از این رو ائمه(ع) بهای ویژه ای بر آن قائل بودند و به پیروان خود دستور می دادند آن را احیا کنند امام رضا(ع) به محمد بن ابی نصر بزنطی فرمود: ای ابوبصیر! این ما کـنت فـاحضر یـوم الغدیر هر کجا هستی در ایـن روز، نـزد امـیرمؤمنان(ع) باش به راستی که خداوند در این روز گناه شصت سال از مردان و زنان مؤمن و مسلمان را می آمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ مـی رهاند؛ در ایـن روز آزاد مـی کند. سپس فرمود: وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْیـَوْمِ بـِحَقِیقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ فِی کُلِّ یَوْمٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ.[8] به خدا سوگند اگر مردم ارزش این روز را به درستی می دانستند به یـقین فـرشتگان هـر روز ده بار با آنان مصافحه می کردند.

نه تنها شیعیان کـه عموم مسلمانان از آن زمان، غدیر را عید بزرگ خود تلقی کردند و آن را گرامی داشتند. چگونه آن را گرامی ندارند در حالی که مؤسس آن، خـود رسـول خـداست که حتی شیوة تبریک گفتن را به مسلمانان آموخت و فرمود: بگویید آنـچه را بـه شما گفتم و به علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین(ع) تبریک بگویید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنـَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هـَدانَا اللَّه[9]

ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمت ها) رهـنمون شـد؛ و اگـر خدا ما را هدایت نکرده بود ما (به اینها) راه نمی یافتیم.

تمام اینها نشان می دهد کـه ایـن روز، جـایگاه بلند و افتخارآمیزی پیدا کرده به طوری که موقعیت آن موجب شادی رسول اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) و پیـروان مـؤمن ایشان گردیده و روایات مختلف اسلامی جایگاه این عید را نشان می دهد. امام صادق (ع) از قـول پیـامبر اسـلام فرمود: یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَعْیَادِ أُمَّتِی وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَمَرَنِیَ اللَّهُ تَعَالَی ذِکـْرُهُ فـِیهِ بِنَصْبِ أَخِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَماً لِأُمَّتِی یَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِی وَ هـُوَ الْیـَوْمُ الَّذِی أَکـْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَتَمَّ عَلَی أُمَّتِی فِیهِ النِّعْمَةَ وَ رَضِیَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِینا.[10]

روز غدیر خم از بـهترین اعـیاد امت من است و آن روزی است که در آن خداوند به من فرمان داد که برادرم عـلی بـن ابـیطالب را به عنوان پیشوا بر امتم نصب نمایم تا پس از من به واسطه او هدایت شوند و آن روزی اسـت کـه خـداوند در آن، دین را کامل و نعمت خویش را بر امت من تمام کرد و آیین اسلام را بـرای آنـان پسندید. [11]

4. ولایت علی(ع) مظهر اکمال دین: کفار از آغاز رسالت، به سقوط دین محمد(ص) دل بسته بودند بـدین مـنظور، نخست با جنگ ها و غزوه های پیوسته و سنگین به مبارزه برخاستند ولی به نتیجه ای نـرسیدند در مـرحله دوم امیدوار بودند که از راه سازش از پیشرفت و توسعه آن پیـشگیری کـنند. ولی بـا قاطعیت پیامبر و استقامت او و یارانش به اهداف خـود نـرسیدند و ناامید شدند.

آخرین امیدی که برای نابودی اسلام داشتند وفات یا شهادت شـخص پیـامبر بود. آنها به آن دل خوش بـودند کـه بنیانگذار و داعـی ایـن دیـن از دنیا می رود و فرزند ذکوری هم نـدارد تـا اهدافش را پس از او دنبال کند؛ چرا که آنها می پنداشتند دعوت دینی یک نوع سـلطنت اسـت که در لباس نبوت و رسالت، عرضه شـده است و با از میان رفـتن پیـامبر، آثارش منقطع و یاد و نامش از دل هـا مـی رود مانند دیگر سلاطین که با مرگشان، سنتهایشان نیز با آنها دفن می شود و یـاد و نـامشان از یاد و زبان ها می افتد.[12]

ولی آنها دیـدند کـه خـدای سبحان برای ادامـه و آیـندة این آیین کسی را نـصب کـرد که قائم مقام رسول خداست و از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت در میان مسلمانان بی نظیر و در حـفظ و حـراست دین و تدبیر امور مختلف آن، و ارشاد امـت اسـلام کار خـود آن حـضرت را انـجام می دهد تا حدی کـه هیچ زمینه ای برای آرزوهای شوم کفار باقی نمانده. آنها برای همیشه از ضربه زدن به اسـلام و سـقوط آن، مأیوس شدند:
الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کـفَرُوا مـِن دِیـنِکمْ… (مـائده: 3)

کـافران امروز از دین شـما مـأیوس شدند.. .

واقعۀ غدیر نشان داد که ولایت علی(ع) مظهر اکمال دین و اتمام نعمت بزرگ الهی است. پس امـر ولایـت پیـامبر تمام نمی شود مگر با ولایت علی و فـرزندان مـعصوم او(ع).[13] چـنان که خـود حـضرت در اولیـن خطبه ای که هفت روز پس از وفات رسول خدا(ص) ایراد کرد این حقیقت را بیان داشت و فرمود: فَکَانَتْ عَلَی وَلَایَتِی وَلَایَةُ اللَّهِ وَ عَلَی عَدَاوَتِی عَدَاوَةُ اللَّهِ… فَکَانَتْ وَلَایَتِی کَمَالَ الدِّینِ وَ رِضـَا الرَّبِّ جَلَّ ذِکْرُه. [14] (در روز غدیر و با نصب من به ولایت) معیار دوستی خدا دوستی من شد و معیار دشمنی خدا دشمنی با من،… و ولایت من کمال دین و رضایت پروردگار والا یاد گردید.

5. غـدیر مـبنای وحدت: رسول خدا ( پس از معرفی علی(ع) به عنوان ولی و جانشین خود، مردم را جهت بیعت با وی فرا خواند و فرمود:

أَلا وَ إِنِّی قَد بایَعتُ اللهَ وَ عَلیٌ قَد بَایَعنِی و أَنا آخِذُکُم بِالبَیعَةِ لَهُ عَن اللهـِ عـَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فـَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیما.[15]

مردم! آگاه بـاشید مـن با خداوند بیعت بستم و علی هم با من بیعت بست و من اکنون از سوی خدای عزوجل برای امامت او از شما بیعت می گیرم [ای پیامبر] کسانی کـه بـا تو (دست) بیعت مـی دهند در حـقیقت با خدا بیعت می کنند و دست خدا بالای دست هاست. هر کس پیمان را بشکند در حقیقت به زبان خود پیمان شکنی کرده است. و هر که در برابر عهدی که با خدا بسته وفادار بماند خـداوند پاداش عظیمی به او خواهد داد. جمع حاضر با دستور پیامبر(ص) با علی(ع) بیعت کردند یعنی پیمان بستند که پیرو باشند و در مقابل او اعمال نظر نکرده و راه خود را از او جدا نکنند، نظر همة امت از زبان یـک شـخص اظهار شـود و آن زبان گویای علی(ع) است و نظر او نظر خدا است و دست بیعت دادن با علی(ع) دست بیعت با خداست.

فـخر رازی از مفسران بزرگ و نامدار اهل سنت می گوید: من اتخذ علیا امـاماً لدیـنه فـَقَدِ اسْتمسکَ بِالْعُرْوَةِ الوثْقَی فی دینهِ ونَفْسِهِ.[16] هر کس علی(ع) را در دین امام قرار دهد به حق به دسـتاویز مـحکمی چنگ زده است هم در دین خود هم در وجود خود.

پس پیامبر اسلام با دعـوت مـردم بـه بیعت با علی در واقع ولایت علی را محور وحدت قرار داد و آنها را به یک نقطه متوجه سـاخت و از تفرقه و اعمال سلیقه و نظریه پردازی های شخصی، بازداشت و در نظر و عمل ثابت شد که غدیر یـک مقولة فرافرقه ای است و اخـتصاص بـه مذهب تشیع ندارد. واقعۀ غدیر یک طرح جامع و جهان شمولی است که مدیریت جهان اسلام و همة انسان ها را با یک تدبیر پی ریزی کرده و مایة وحدت میان همة مسلمانان و تنها راه ساماندهی اوضاع آشفته آنـان و عامل وحدت میان مذاهب، پذیرش ولایت علی(ع) است.[17]

6. سپاس عملی شرط تداوم نعمت: نعمت تا زمانی نعمت است که هدف و سمت و سوی الهی داشته باشد و از آن در راه عبودیت خدای متعال استفاده شـود. ولی اگـر همان نعمت، مورد ناسپاسی قرار گیرد و از آن به درستی بهره گیری نگردد تبدیل به نقمت می شود و در این صورت باید به انتظار نزول بلا و عقاب و عذاب خدا نشست؛[18] چرا که تبدیل نعمت بـه نـقمت و بلا از سنن ثابت خداوند است.

وَمَن یبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (بقره: 211 ) و هر کس نعمتی را که خدا به او داده، دگرگون سازد، بی تردید عقوبت خدا سـخت اسـت.

بر اساس این دلیل قرآنی و سنت الهی، اگر مردم از این دین الهی و از نعمت ولایت که بزرگ ترین نعمت و مکمل و متمّم آیین اسلام است، به خوبی حمایت نکنند و در مورد خاص خـود از آنـ بـهره نجویند و نسبت به آن کـفران نـعمت کـنند به یقین خداوند هم، آنان را از این نعمت محروم می سازد و قرآن این تهدید حتمی را همان روز به آنها گوشزد کرد و فرمود: فَلاَ تـَخْشَوْهُمْ وَاخـْشَوْنِ (مـائده: 3) [نسبت به دین خود] از آنها (کفار) نترسید و از خـود مـن بترسید.

و بدین وسیله اعلام نمود که آیین اسلام از ناحیة کفار در امنیت کامل است و هیچ خطری در هیچ زمانی آن را تـهدید نـمی کند. تـنها تهدیدی که متوجه اسلام است از ناحیةخود مسلمانان است؛ به ایـن صورت که اگر آنها این نعمت خاص و دین کامل الهی را کفران کنند و آن را ترک گویند یا به صـورت نـاقص عـمل کنند در آن صورت است که خدای تعالی نعمت خود را از آنان سلب نـموده و لبـاس ترس و ناامنی و اضطراب و آوارگی بر تنشان می کند همچنان که دیدیم مسلمانان کفران نعمت کردند و خدا هـم آن کـار را کـرد.[19]

و ما اکنون بازتاب و آثار ناگوار این کفران نعمت را در بخش عظیمی از جامعة اسـلامی و مـسلمانان بـه روشنی می بینیم که فقر اقتصادی و فقر فرهنگی و معنوی و دوری از مظاهر تمدن و علوم و فنون و ترس از دشـمن و نـاامنی اجـتماعی مرعوب شدن و عقب ماندن و نداشتن قدرت دفاع از کیان خود از جملة آنهاست.

نتیجه گیری

1. تنها بـا نـگاه جاری به حوادث تاریخی می توان از آنها درس آموخت و نه با نگاه راکد و جامد.
2. یـک حـادثه مـهم، زمانی ماندگار می شود که رنگ الهی بیابد و غدیر به همین لحاظ همواره در تاریخ جـاری اسـت و هرگز فراموش نمی گردد.
3. ولایت علی(ع) نیز همانند رسالت محمد(ص) با انتخاب و انتصاب الهـی صـورت پذیـرفت و نه با انتخاب مردمی؛ زیرا عقل بشر از درک و دریافت مقام معنوی امامت عاجز و ناتوان است.
4. عـید غـدیر باید بیش از پیش احیا شود و با توسعة قلمرو آن باید به صورت یـک فـرهنگ درآیـد، عظمت و برتری آن نسبت به اعیاد دیگر به صورت برجسته نمود عینی یابد.
5. ولایت علی(ع) اگـر بـه عنوان نعمت بزرگ الهی مورد سپاسگزاری نگردد و استمرار نیابد و مایه وحدت امـت اسـلامی نگردد، خداوند طبق سنت تاریخی خودآن نعمت معنوی را از مسلمانان می گیرد و آنان را گرفتار بلا می کند.

پی نوشت ها

[1] صـحیفة نـور، امام خمینی(ره)، (تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، بهمن ماه 1364 هـ. ش)، ج 2، ص 28.
[2] الغدیر‌ عبدالحسین‌ امـینی، (قـم‌، مرکز الغدیر، چاپ اول، 1416 هـ . ق)، ج 7، ص 134.
[3] میزان الحکمه، مـحمدی ریـ‌شهری، (قـم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول‌، 1362 هـ . ش)، ج 4، ص 545.
[4] الغدیر، عـبدالحسین امـینی، ج 1، ص 35.
[5] الغدیر، ج 1، ص 647. برای توضیح‌ بیشتر‌ ر.ک. غدیر‌ در اسلام، محمدرضا فرج الله ترجمه مهدوی دامغانی (تهران بـنیاد غـدیر، چاپ اول، 1380 هـ. ش) ص 100 ـ 167‌.
[6] ‌‌نورالثقلین‌، علی بـن جـمعه حویزی (قـم، المـطبعهة العـلمیهة)، ص 588.
[7] الغدیر، ج 1، ص 653 ـ 660.
[8] تهذیب الاحکام‌، شیخ‌ طوسی‌ (بـیروت، دارالتـعارف، چاپ 1401 ق) ج 6، ص 24، حدیث 52.
[9] ر.ک. الغدیر، ج 1، ص 510 ـ 527. گزیده‌ای جامع از الغدیر، محمدحسن‌ شفیعی شاهرودی (قم، قلم مـکنون، 1386 هـ ش)، ص 77.
[10] الغدیر، ج 1، ص 528.
[11] از این رو‌، عید غدیر باید بـا‌ اعمال‌ نیک و سیره و سـنت نـبوی احیا گردد از جمله:1. به جـا آوردن غـسل و روزة مخصوص عید غدیر؛2. عبادت و نیایش و صلوات؛3. پیمان اخوت و برادری؛4. تحکیم بیعت با ولایـت بـا رفتن به زیارت امیرالمؤمنین‌(ع)؛5. لبـاس نـو پوشـیدن و پرچم سفید بـرافراشتن و اظـهار شادمانی کردن؛6. دیدار عـلما و سـادات رفتن؛7. برائت از ظالمان و ستم‌پیشه‌گان؛8. دستیگری از ضعفا و توسعه بر اهل و عیال؛9. خدمت‌رسانی به مردم و صـلة ارحـام؛10. تشکیل‌ جلسات‌ و اجتماعات در وصف امیرمؤمنان(ع) و بـیان فـضائل این خـاندان.ر.ک. بـرگزیده الغـدیر، ص 76 ـ 83 و نیز ر.ک. الغدیر، ج 1، 503 ـ 541 و غدیر در اسـلام، ص 90 ـ 120.
[12] ر.ک. ترجمه المیزان، محمدحسین طباطبائی، ترجمه موسوی همدانی (قم، انتشارات‌ اسلامی‌، 1364هـ . ش)، ج 5، ص 283.
[13] ترجمه المیزان، ج 5، ص 292.
[14] الکافی، مـحمد بـن یعقوب کلینی (بیروت، الدار التعارف، چاپ سـوم، 1401)، ج 8 ، ص 27.
[15] ر.ک. تـرجمه احـتجاج طـبری، حـسن مصطفوی، (کتابخانه سـنائی، چـاپ سوم)، ج 1، ص 158 ـ 165‌.
[16] مفاتیح‌ الغیب، فخر رازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم)، ج 1، ص 182.
[17] برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری سال 1369، ص 150.
[18] ر.ک. ترجمه المـیزان، ج 5، ص 290 ـ 291.
[19] ر.ک. تـرجمة المـیزان، ج 5، ص 287 با دخل و تصرف اندک‌.



دیدگاهها بسته شده است.