مذاکرات به نتیجه نرسید – تحصن ادامه دارد.

 

 

آقای راجا پرویز اشرف نخست وزیر پاکستان نتوانست خواسته های مردم که به تحصن نشسته اند عملی نماید و پولیس به  بهانه امنیت نخست وزیر را از ملاقات با نمایندگان مردم در علمدار رود منع کرد.

مردم شب سومی را نیز در کنار جنازه شهدا و در هوای سرد زمستانی سپری خواهد کرد. تعداد مردم بشتر می شود اکنون مردم از اول امام بارگاه پنجابی تا مقابل سکول یزدان خان نشسته اند و کوچه های فرعی نیز از مردم پر شده است.

آمد و رفت از علمدار رود ممدنوع است و کوچه  روبروی حبیب بانک که طرف نیچاری کیمپ میرود برای امد  و رفت مردم انتخاب شده است.

سلام دوستان

مردم کویته تا برکناری دولت بی کفایت بلوچستان به تحصن خود ادامه می دهند.

در حاشیه تحصن:

علمدار رود در این دو سه روز حال هوای دیگر دارد مناظر های دیدنی را مردم به تصویر کشیده است صحنه های که ادم را به یاد صحرای کربلا می اندازد . شباهت های زیادی را می توان در این صحنه ها دید . از تعداد شهدا گرفته تا نهایت مظلومیت آنها و . . .

در سر هر کوچه در علمدار رود چشم انسان را آهن های کلان، که به شکل چلیپا آماده شده و رنگ سرخ و سفید به خود گرفته، طرف خود جلب می نماید. در کنار این آهن ها بچه های جوان ایستاده اند و متوجه امد و رفت مردم هستند. در نزدیک محل تحصن که میرسی بچه های جوان راهنمای می کند که بچه کوچک از یک کوچه و بزرگسالان از کوچه دیگر باید وارد مجلس تحصن شود تا اینکه از شلوغ و هرج و مرج جلوگیری شود.

در میان مردم بچه کوچک با چشمان اشک الود جک آب و یا چاینگ چای و پیاله به دست دارند برای مردم چای و آب گرم تعارف می کند. کسانی که دوربین و یا موبایل خوب دارند از صحنه تحصن فیلم برداری می کنند تا اینکه این لحظه تاریخی برای همیشه با خودش داشته باشد .

وقت نماز مردم راهی امام بارگاه می شوند تا اینکه برای نماز آمادگی بگیرند. نماز را با جماعت در کنار شهدا می خواند. غذا به صورت بسته آماده نان ، که بصورت کوچک بسته بندی شده است در میان مردم توزیع می گردد. بعضی ها نان و چای از خانه بهمراه خود آورده است . بعضی ها راهی خانه می شود تا نفس تازه کرده دوباره کنار عزیزان پرپر شده اش برگردد .

مسیر علمدار رود هر وقت که بیایی شلوغ است دیگر فرق نمی کند چه وقت از روز یا شب باشد . مخصوصا وقت صبح و شام زنان و مادران زیادی را می بینی که کودکان شیر خوار و کوچک در بغل های شان گرفته و با سبد نان و کمبل به دست به طرف مجلس تحصن عازم می باشد .

از غم و اندوه که در چهره ای هریک دیده می شود نمی توان آن را با هیج قلم نوشت و یا با هیچ دوربین نمی توان آن را به تصویر کشبد .

اما با یک هیجان خاص یا یک تصمیم قاطع آنها را می توان دید این خصوصیت را می توان در رفتار شان مشاهده کرد . مثل اینکه کار ضروری در پیش دارد قدم بر می دارد مبادا دیر شود. ساعت نشر ۱۰ شب



دیدگاهها بسته شده است.