«آخرین سازش!»
جمله بالا، عنوان مقاله ای است به «زبان اردو» که میتوان از آن به «آخرین توطئه» ترجمه کرد. این مقاله پس از انفجار و حشتناک و خونبار اخیر کویته، در روزنامه جنگ، به قلم خبرنگار مسؤل و حق گوی پاکستانی آقای «حامد میر» نگارش یافته است. این اولین نوشتار انتقادی از آقای میر نیست؛ بلکه، پیشترک بارها در پی رخداد حوادث گوناگون، شاهد نوشته های انتقادی تندی، مبنی بر ناکارآمدی و بی کفایتی سران سیاسی، نظامی و انتظامی پاکستان، از ایشان بوده ایم.
حدود دو سال پیش در آغازین روزهای کشتار سیستماتیک هزاره های کویته، مقاله ای ارزشمندی از ایشان نشر یافت با عنوان «جنرال موسی خان ما شرمنده ایم!» آقای میر در آن نوشتار، با یادآوری رشادت ها و فداکاری های مردم هزاره و بخصوص جنرال موسی خان هزاره، در راه آزادی و امنیت و حفظ تمامیت ارضی پاکستان، بویژه فرماندهی کم نظیر جنرال موسی خان در جنگ ۱۹۶۵میلادی، که پیروزی بی نظیر و تاریخی را برای مردم پاکستان به ارمغان آورد و… در نهایت نوشته بود که:
« جناب جنرال موسی خان ما شرمنده ایم که نتوانستیم از مردم هزاره حمایت کنیم!؟
ایشان در پایان از مردم پاکستان خواسته بود که همگان به حمایت از مردم هزاره، برخیزند چرا که روزگاری هزاره ها، از پاکستان حمایت کردند، حال وظیفه مردم پاکستان است که از هزاره ها حمایت کنند!
آقای حامد میر در نوشتار تازه اش، با عنوان « آخرین توطئه» دل به دریا زده و جان اش را به خطر انداخته، پرده از رازی برمیدارد که ممکن است به قیمت جانش تمام شود! آقای حامد معتقد است که حملات انتحاری و انفجاری به مردم هزاره کویته، به ظاهر کار تکفیری های وهابی(لشکر جنگهوی) است، اما حقیقت غیر از این است، که کسی جرأت افشاگری در این مورد را ندارد! زیرا در پس پرده افرادی قدرتمندی از سران حکومت و نظامی ها با تروریستان لشکر جنگهوی، همکار اند، تا با ایجاد انفجار ها و انتحارهای خونین و غیر انسانی با کشتار مردم هزاره، آنها را دچار وحشت و اضطراب نموده و مهاجرت معکوس را برای شان رقم زنند!؟ در نهایت، هرچه هزاره ها بیشتر مهاجر شده، شهر کویته را ترک کنند، جایداد و املاک شان به راحتی و به قیمت بسیار اندک به چنگ توطئه گران می افتد! آقای میر، گرچند معتقد است که در پس پرده، مافیای زمین خوار؛ عامل اصلی این انفجارهاست، چرا که فایده مستقیم به جیب ایشان میرود. اما، تا کنون، تنها کسانی از اوضاع آشفته و مهاجرت هزاره های کویته نفع برده اند، ثروتمندانی اند که اکثریت شان از یک قوم اند (پتان ها یا افغان ها) یعنی تا کنون بیشترین ملک و املاک هزاره ها را، پشتون های این شهر با قیمت کم و نازل خریداری و تصاحب نموده اند.
درست همان عملکردی که در گذشته پشتون ها و هزاره ها با بلوچ ها داشتند، تنها با این فرق که تصاحب زمین های بلوچ ها بدون جنگ، انفجار و انتحار؛ کاملاً قانونی صورت میگرفت، که در نهایت پیشروی پشتون ها و هزاره ها را، به سمت مناطق بلوچ ها و عقب نشینی بلوچ ها را، در پی داشت! اما، اکنون که هزاره ها حاضر نیستند، به سادگی بلوچ ها، از ملک و جایداد شان چشم پوشی نموده و با قیمت اندک آنها را بفروشند، بدین صورت خونبار و غیر انسانی در تنگنا قرار داده شده اند، تا در نهایت ناچار شوند، شهر کویته را ترک کرده و جایداد و املاک شان را، به خریداران عمدتاً پتان بفروشند!؟
مگر اینکه بگوییم: در جریان این توطئه ای ویرانگر و خونین، پولداران پتان، تنها عاملان اجرایی کار اند، وگرنه پس پرده همان مافیای زمین خوار اند، که منتظر اند تا هزاره ها هرچه زودتر شهر را تخلیه و املاک و جایداد شان را به قیمت نازل به واسطه های آنها(سرمایه داران پتان) بفروشند! نوشتاری که در پی میآید در واقع ترجمه مقاله «آقای حامد میر» روزنامه نگار پاکستانی است که به زبان اردو در روز نامه جنگ منتشر شده است. مطالب تازه و بکری که برای اولین بار از حقایق تلخ و یک توطئه شوم، پرده برمیدارد! طرح این حقایق تلخ و سوزنده، نگارنده را واداشت که برای آگاهی بخشی بیشتر، خوانندگان و وبگردان گرامی در فضای مجازی را، با خود، در خوانش این مقاله انتقادی- تحلیلی، شریک گردانم. اینک، این شما و این مقاله آقای حامد میر:
« آخری سازش یا آخرین توطئه»
حالم خیلی خراب است، احساس ناکامی همچون پتکی سنگینی بر دل و روانم فرود می آید، دیشب(پس از انفجار خونین کویته) در حالیکه بر بستر غلت میزدم، کوشش داشتم بخوابم، میخواستم بخودم بقبولانم که حمله انتحاری اخیر کویته، به مردم هزاره و کشتار بیش از هشتاد نفر، تنها و تنها بدلیل ناکامی و ناکارآمدی حکومت است(دلیل خاص دیگر ندارد!). اما، دلم میگفت: که خود فریبی نکنم، زیرا این انفجار های خونین تنها بدلیل ناکارآمدی حکومت نیست! بلکه، در واقع ناکامی و بدنامی هر پاکستانی است! این درست که انفجار های کویته جزی از حقایق تلخ ایالت بلوچستان و شهر کویته گردیده است؛ لکن، این تمام حقیقت نیست! زیرا، کسی جرأت ندارد که حقایق پس پرده را بیان کند؛ افشاگران حقایق و حق گویان، همکار با دشمن قلمداد میشوند! اگر بازهم دست از افشاگری برنداشتند، تهدید و تخویف میگردند! اگر هشدارها و تهدید ها کارگر نیفتاد، دست استخبارات به کار افتاده و با پرونده سازی علیه افشاگران، بر ضد ایشان اقامه دعوا میکنند! در نهایت اگر بازهم از افشاگری دست نکشیدند، چه بسا ماشین ایشان بمب گذاری شده و با انفجار آن،د فرد افشاگر نیز برای همیشه خاموش میشوند!؟ آنوقت از گروه های تروریست میخواهند که مسؤلیت این جنایت را به عهده گیرند!
اما، این همکاری ادارات رسمی و حکومتی با افراد و عناصر غیر رسمی(تروریستان) برای عامه مردم چندان قابل درک نیست! زیرا، مردم تنها شاهد حملات این افراد و قبول مسؤلیت از جانب آنان هستند(یعنی مردم آنچه را در ظاهر میبینند باور میکنند و از پس پرده خبر ندارند!!) اما، اگر از آنان پرسیده شود که حمله کنندگان چگونه از زندان های شهر کویته و بنون(بنوو[۱])، به راحتی فرار میکنند؟ در پاسخ توجیه خواهند کرد که این کار جاسوسان سازمان سیا (C-I-A) امریکاست!؟
جالب اینجاست که ما و روزنامه نگاران همانند ما را نیز جاسوس سیا میخوانند! تلاش برای ساکت کردن روزنامه نگاران با این بهانه(جاسوسی برای سیا) از طرف شخصیت های قدرتمندی صورت میگیرد، که خود آموزش دیده امریکا و دست پرورده آن کشور است. اینان با امریکایی ها در حملات به پاکستان همکاری دارند و خود به ابزار و آلت دست امریکا برای اعمال فشار بر پاکستان تبدیل شده اند. لکن اگر کدام پاکستانی از ایشان بپرسد که اگر شما سیاستمدار ها با این همه دقت روزنامه نگاران را زیر نظر دارید، چرا از بمب گذاری های دشمنان پاکستان و دشمنان انسانیت که مردم بی گناه را بخاک و خون میکشند، این گونه بی خبرید؟ چرا شما سیاستمداران و روزنامه نگار های(طرفدار زورمندان) آنها را شناسایی و دستگیر نمیکنید؟ در پاسخ خواهند گفت: ما تروریست ها را میگیریم؛ لکن، رسانه ها(تلویزیون های طرفدار سرمایه داران) و عدالت(دادگاه) آن افراد را در لیست ناشناس ها و مفقود الاثرها قرار داده و بدین سان با آنان همکاری میکنند!؟
با این بهانه که رسانه ها و عدالت تنها اقدامات و دستگیری های را (به ظاهر) قبول دارند که قانون مدون کشور باشد. لکن استخبارات(اداره های مخفی اطلاعات) افراد دستگیر شده را به راحتی از دادگاه بعنوان بی گناه آزاد میکنند! چون به نظر ایشان اکثر آنها بی گناه هستند! و افراد تروریست که از زندان ها فراری داده میشوند، دیگر هرگز دستگیر نمی شوند!؟
البته، تمام نیروهای که در استخبارات کار میکنند، بد و سازش کار نیستند؛ بلکه، بسیاری از ایشان افراد خوب و با وجدانی هستند که حاضر به خیانت و سازش با تروریستان نبوده و دروغگو نیستند! اما، متأسفانه پُست های کلان و قدرتمند معمولاً در اختیار افرادی قرار میگیرد، که به جای مقابله با دشمن پاکستان خود همچون بازیچه ای در دستان دشمنان قرار گرفته اند!! بازیچه دشمن شدن، تنها به فروش کشور و فاداری با دشمنان کشور نیست؛ بلکه، ناکارآمدی و کوتاهی در انجام وظایف مترادف با آن(بازیچه دشمن) است!!
دشمن بارها و بارها از کراچی تا کویته، از بنون(بنوو) تا پیشاور صدها بمب گذاری کرده اند؛ اما، استخبارات ما همچنان در شناسایی و دستگیری تروریستان ناکام بوده اند! متأسفانه پلیس، ایف- سی پلیس و فوج هرگز آگاه نمیشوند که چه زمانی کدام تروریست با تانک آب که «یک هزار کیلو مواد منفجره» در آن جاسازی شده، داخل شهر کویته میشوند؟ آیا مسؤلان آن ادارات هیچ مسؤلیتی ندارند؟ آیا از آنها هیچ گاه بازخواست شده است؟ آیا کسی علیه آنها اقامه دعوا کرده است؟ نیروهای نظامی و انتظامی ما برای آنکه بر ناکامی ها و بی کفایتی های شان پرده پوشی کنند، همیشه از ورود خبرنگاران و رسانه های آزاد، به مناطق آشوب زده ایالت های بلوچستان و پختونخواه خیبر، جلوگیری میکنند.
از گوادر و تربت[۲] گرفته تا کویته، از ظلم و ستم ادارات استخباراتی و انتظامی داستان های عجیب و غریبی شنیده ام که با افسانه می ماند تا به واقعیت!؟ این ستمگری توسط باندهای مافیای با همکاری پلیس صورت به راحتی صورت میگیرد. در ادارات استخباراتی کویته بر علیه برخی افسران پرونده های موجود است که حتی برای بدست آوری یک ماشین، صاحب آن را مفقود الاثر کرده اند! چند ماه پیش یک افسر با وجدان پلیس از شهر کویته، اخبار وحشتناکی را از همکاری ایف- سی پلیس و استخبارات شهر کویته با گروه های تندرو تروریست، با من در میان گذاشت؛ وی گفت: حملات بر علیه مردم هزاره کویته، بدلیل فرقه گرایی مذهبی نیست(این ظاهر قضیه است!؟) بلکه جماعتی از شخصیت های قدرتمند حکومتی و انتظامی با تروریستان همکاری نزدیک دارند! اینان با طرح توطئه ای میخواهند با فراری دادن هزاره ها به راحتی صاحب جایداد و املاک آنها شوند، عملکرد کثیفی که سابقه دیرینه دارد؛ زیرا، پیش از این همین نقشه را، در مورد تصاحب جایداد هندوها، پارسیان (زردشتیان)، پنجاپی ها و حتی بلوچ ها؛ ولو با خشونت کمتر به اجرا گذاشته اند. در مناطق بلوچ نشین املاک پشتون ها را، از همین طریق(فشار های روانی) با کمترین بهأ، صاحب گشته اند!
بنابراین، از ناامنی بلوچستان تنها مافیای زمین و مافیای معاملات املاک سود میبرند، کسانیکه برای شان نه زبان مطرح است و نه قوم و مذهب! این افسر شجاع پلیس، برای اثبات ادعای خودش وعده نمود که اسناد و مدارک مهمی را در این زمینه در اختیار من (حامد میر) قرار دهد! روز بعد وقتی برای انجام کاری به دادگاه ایالتی بلوچستان رفتم در داخل حیاط دادگاه از جانب برخی افراد مورد حمله قرار گرفتم، که با کمک برخی از وکلای موجود در صحنه، از دست ایشان نجات یافته به داخل دادگاه رفتم، در داخل دادگاه همان افسر شجاع را دیدم که به من توصیه کرد، با احتیاط کامل رفتار کنم! ولی من اصرار کردم که طی چهارسال گذشته این تنها خریداران جایداد و املاک بوده اند که سود سرشاری از این راه کمایی کرده اند! و من باید پرونده اینها را مطالعه و ایشان را شناسایی و معرفی کنم، آن افسر شجاع دوباره تأکید کرد که هرچه زودتر به وعده اش عمل کرده و اسناد و مدارک لازم را در اختیارم قرار خواهد داد؛ اما، با کمال تأسف و تأثر چندی پس از ملاقات من با این افسر شجاع، این افسر با وجدان را شهید کردند!
حقیقت آن است که اگر استخبارات و نیروهای نظامی و انتظامی بخواهند از بروز این حملات خونین و وحشیانه به مردم هزاره جلوگیری کنند، به یقین خواهند توانست! لکن اگر حملات بر هزاره ها متوقف شود، در آنصورت هیچ یک از خوهران و برادران هزاره، هرگز حاضر نخواهند شد، که ملک و جایداد خود را فروخته راه هجرت و غربت را در پیش گیرند!! (در این صورت مافیای زمین خوار به شدت ضرر خواهند کرد!!؟)
گورنر(والی) بلوچستان نواب ذوالفقار مگسی، پس از حمله انتحاری ۱۶ فبروری و کشته شدن بیش از ۸۰ نفر، تازه به ناکامی و بی کفایتی استخبارات در ایالت بلوچستان اعتراف میکند! آقای مگسی بیش از پنج سال است که زمام ایالت بلوچستان را در دست دارد، وی توسط جنرال پرویز مشرف بر این سمت منصوب شد، اما مشرف رفت ولی مگسی نرفت!؟ مگسی همه چیز(تمام اطلاعات و حقایق پس پرده) را به خوبی میداند، تنها اعتراف به ناکامی استخبارات کافی نیست؛ مگسی بعنوان والی ایالت بلوچستان باید پاسخگو باشد، که با وجود بی کفایتی مدوام استخبارات، آیا بر علیه مسؤلان آن کدام اقدامی انجام داده است؟(یعنی آیا هیچگاهی از آنها بازخواست کرده است؟) نه تنها مگسی بلکه فرمانده ارشد نیروهای انتظامی پاکستان، رئیس جمهور پاکستان آصف علی زرداری و فرمانده کل ارتش، جنرال پرویز کیانی نیز باید پاسخگو باشند، که جلوگیری از ورود تانک آب با هزار کیلو مواد منفجره مسؤلیت اش با چه کسانی است؟ وقتی بی کفایتی از حد بگذرد تنها محکومیت آن کافی نیست؛ بلکه، باید بر علیه آنها(مسؤلان بی کفایت حکومتی، نظامی و انتظامی) اقدامات لازم صورت گیرد!؟ باید بگویم که به خاطر بی کفایتی حکومت در کشتار هزاره ها، من چیزی ندارم که بگویم! تنها به عنوان یک پاکستانی اعتراف میکنم که بسیار شرمنده ام!!؟
مسؤلیت حمله بر مردم هزاره را لشکر جنگهوی به عهده میگیرد، کسی به من بگوید: با اینکه مردم هزاره با ما در مسجدالحرام و مسجدالنبی، یکجا نماز میگذارند، چرا هیچ کسی آنها را کافر قرار داده و از نماز شان جلوگیری نمیکند!؟ پس(اگر این مردم کافر نیست) چرا استخبارات جلو کسانی که مردم هزاره را تکفیر میکنند نمیگیرد؟ آیا مافیای زمین خوار و دشمنان کشور دست بدست هم داده اند، تا « آخرین توطئه» شان را بر علیه انتخابات کشور انجام دهند؟ آیا بعد انتخابات جلوگیری از مستی، لجام گسیختگی و تاراج کردن استخبارات(ادارات مخفی) در ایالت بلوچستان مشکل نخواهد شد؟ حکومت جدید میتوانند این اوضاع را مهار کند؟ خود شما فکر کنید که بویژه این « آخرین توطئه» چه خواهد بود؟؟؟.
یادآوری:
یک – به نظر میرسد؛ برداشت آقای حامد میر، از اوضاع آشفته پاکستان بویژه ایالت بلوچستان، کاملاً واقعی و درست است؛ زیرا، در شرایط که حکومت نیمه نظامی(گورنر راج) بر ایالت بلوچستان و شهر کویته حاکم است، تروریستان تکفیری، به راحتی تانکر آب را با یک هزار کیلو مواد انفجاری، به داخل شهر آورده حمام خون به راه می اندازند! اگر مردان حکومت در این توطئه دست نداشته باشند، سازمان استخبارات پاکستان با آن همه قوت و نیرومندی، چگونه از انتقال این مواد مرگ زا، بی خبر می مانند؟ مگر اینکه باور کنیم که دولتی ها با تروریستان همکاسه شده اند، تا به هر نحوی هزاره ها را بیش از پیش زیر فشار های روحی و روانی قرار دهند و از این آب گل آلود، ماهی مقصود خویش را بگیرند!(تصاحب املاک و دارایی هزاره ها).
دو- از آنجای که ترجمه تحت لفظی و کلمه به کلمه، چندان برای خوانندگان عزیز خوانا و به سادگی قابل درک نبود نگارنده تلاش نموده که ترجمه، روان و مطابق نوشتار متداول روز میان فارسی زبانان باشد، تا خوانندگان گرامی به سادگی بتوانند، مفهوم اصلی مطالب نویسنده(آقای حامد میر) را دریابند.
سه – جای که مطالب نویسنده(آقای حامد میر)، نیازمند توضیح بوده، آنرا میان دو هلال() قرار داده ام، تا مشخص گردد که این توضیح از نگارنده است.
امید که این مقاله آگاهی بخش بوده و توانسته باشد خوانندگان گرامی را از جریانات اصلی و پس پرده در کشتار هزاره های مظلوم کویته، به اندازه کافی آگاهی بخشیده و یا حداقل افکار و اندیشه های انسان های پرسشگر را، بدین سمت و سو راهنمایی کرده باشد، که اگر این توطئه را به عنوان عامل اصلی و کلیدی در کشتار هزاره های پاکستان نپذیریم؛ باید به عنوان یکی از عوامل کلیدی بپذیرم و بخاطر بسپاریم که انگیزه های اقتصادی نیرومند میتواند در پس پرده کشتار هزاره ها نهفته بوده و کاملاً توجیه پذیر است
در این نمایش شیطانی، خون وش، آتش زا و مرگ آور؛ آدم نما های حریص نقش دارند که به اندک جایداد هزاره ها چشم طمع دوخته و برای به چنگ آوری آنها ممکن است به هر جرم و جنایتی دست بزند. تردید نباید کرد که هرچه بر مقاومت هزاره ها خدشه وارد شده، مهاجرت معکوس صورت گیرد و هزاره ها شهر کویته را ترک کنند، به همان اندازه، طمع کاران جنایت کار، به پیروزی شان اطمینان بیشتر خواهند یافت و به کشتار ایشان بیش از پیش ادامه خواهند داد! چرا که حربه شیطانی شان به خوبی کارگر افتاده است!؟ پس تنها مقاومت راه نجات هزاره های پاکستان است و بس!!؟
به امید برقراری امنیت و آرامش برای هزاره های ستم رسیده کویته!
[۱]– بنون(بنوو) نام شهریست در ایالت سرحد یا بختونخواه خیبر که در زبان اردو با نون غنا یعنی نون بدون نقطه نوشته شده و بدون نون خوانده میشود، از آنجای که نون بی نقطه یا نون غنی درفارسی وجود ندارد نگارنده ناچار با همان نون نقطه دار نوشتم و لی بخوانید: بنوو
[۲]– گوادر و تربت دو شهر اند که در منتهی الیه غرب ایالت بلوچستان، نزدیک بحر هند قرار گرفته اند.
نوشته وترجمه از خزمی