وقتیکه آسمان رنگ خون میگیرد

DSC_1099

هر روز فریاد و ناله بلند است و هر روز خبر دلخراش و وحشتناک شنیده می شود و هر روز جان ده ها انسانها گرفته و بخاک و خون کشیده می شود. فریاد مظلومانه باسمان میرسد و سر زمین کویته بخون رنگین و مبالغه نیست که اگر گفته شود هیچ خیابان و بلکه نقطه ای از خون پاک و بیگناه شهیدان رنگین نباشد. هر خانه سوگوار و هر چشم اشکبار است. مادران دل افسرده از داغ جوان غمزده و یتیمان از فراق بابا بی تاب و بیقرار میباشند. کسی نیست که اشک چشم یتیمی را پاک نماید و یا مادر دل شکسته را دلداری نماید. هر سانحه از دیگری هولناکتر و هر مصیبت از دیگری درد ناکتر. اگر قبلا یک نفر و یا دو نفر ترور می شد اما الان بطور دست جمعی با انفجار و یا حمله انتحاری صد ها نفر در یک عملیات بخاک و خون کشیده می شوند و به شهادت میرسند. آیا از سانحه ای رقت بار و دلخراش مستونگ که در سال 2010 واقع شد که ازمیان اتوبوس بعد از شناخت یکی یکی هدف تیر قرار داده و مظلومانه به شهادت رساندند بگویم و یا از صحنه ای غیر انسانی که منجر به شهادت افراد بی بظاعت سبزی فروش اختر اباد یاد آور شویم. این شهداء سرپرست و تنها نان آور خانه بودند که اکنون فقط یک خانواده بی سرپرست باقی مانده و یا ذکر و یاد از صحنه ای شهداء علمدار رود که بتاریخ 10-1-2013 واقع شد که در آن بهترین افراد و جوانهای لایق و با صلاحیت بخاک و خون کشیده شد و بدن های که از شدت انفجار متلاشی و در فضاء پراکنده گردید و چه بسا والدین که با تمام حسرت بدنبال نشانه از بدن فرزندش که دل خود را با او تسلی بدهد ولی حسرت حسرت ماند. و یا انفجار مهیب تر دیگر را که در کرانی هزاره تاون در چهلم شهدای علمدار رود بتاریخ 16-2-2013 واقع شد که فاجعه ای انسانی را بوجود آمد. من هیچ وقت آن منظره ای وحشتناک و رقت آمیز را فراموش نمی کنم. ساعت یک شب وقتیکه از علمدار رود در هزاره تاون با عده از دوستان رفتیم جنازه شهدای سانحه کرانی هزاره تاون را در بیمارستان بولان آورده بودند. در هسپتال بولان با منظره هولناک و غم انگیز که قلب هر انسان با شعور و با عاطفه را داغدار و مجروح میکند رو برو شدیم. در راه رو هسپتال جنازه های شهداء را گذاشته بود که در بین ان جنازه های بچه ها و دختر های کوچک با کیف و سائل مدرسه (اسکول) چونکه انفجار در لحظه ای تعطیل شدن اسکول واقع شده بود شما قضاوت کنید آیا بدنهای از گل نازک تر و لطیف بچه های کوچک با انفجار مهیب که صد کیلو مواد انفجاری در آن بکار گرفته شده باشد چه وضعیت پیدا می کند. بعد از آن دوستان ما را هدایت کردند در یک اطاق دیگر البته قلم شرم دارد از بیان ان منظره. من به محض دیدن ار سر تا قدمم سوخت و الان هم در وقت نوشتن که دارم تصور می کنم اشکم جاریست. آری بجای اشک خون باید جاری باشد( منظره یک اطاق پر از اعضاء و جوارح متلاشی و پاره پاره شده انسان) در همان لحظه بی اختیار فریاد زدم کجا است جمعیت ها و سازمانهای که دم از حقوق بشر میزنند بیایند این منظره و سانحه انسان سوز را بی بینند. در ا ین سانحه 116 نفر شهید و بیش از 200 نفر مجروح و زخمی گردیدند که خیلی از زخمی ها و مجروحین معلول و معذور شده اند.البته تصور وتحریر این وقایع و سوانح ممکن است زیاد مشکل نباشد اما برای پدر و مادر برادر و یا فرزند خیلی سخت و طاقت فرسا است که بدن پاره پاره و اعضای متلاشی شده ای عزیز خود را مشاهده نماید. بلکه برای هر بنینده دیدن چنین مناظر و صحنه قابل تحمل نمی باشد.

بنده که اکثر و بیشتر با خانواده شهداء و مجروحین در ارتباط هستم صحنه ها و مناظر رقت بار و تکان دهنده را دیده ام. اگر یک کودک تازه به پدر انس گرفته باشد دوست دارد در کنار پر مهر و محبت پدر باشد که گاهگاهی صورت او را اماج بوسه های عاطفی و عشق خود قرار دهد. یادم نمیرود یک روز باتفاق مهمانان خارجی در محل و جای حادثه هزاره تاون کرانی رفتیم بنده مشغول توضیحات محل حادثه بودم ناگهان دیدم پسر بچه دو ساله که در بغل عمویش بود دارد اشاره به یکی از عکسهای آویزان شهداء دارد و معلوم میشود که تازه زبان باز کرده و دارد میگوید (با با) او که با این حرکت توجه همه را جلب کرد از عمویش سوال کردم این پسر بچه چه می گوید؟ جواب داد عکس بابایش را دیده و از من میخواهد که صورت با با را می خواهم بوسه کنم. هر چه افراد و مهمانان که در صحنه حاضر بودند بی اختیار اشک ریختندو صدایش شان به گریه بلند شدند. البته من در رؤیای دیگر افتادم و با خود آن حالت مهر و علاقه یک فرزند با پدر و پدر با فرزندش را تصور کردم و با خود گفتم آیا کسی است که آن بوسه پر مهر و با عاطفه را نثار چهره معصوم و بی گناه این پسر بچه نماید و این عقده را از دل او باز کند و در آینده گرد و غبار یتیمی را از چهره زیبای او پاک کند. البته از این قبیل بلکه دلخراش و رقتبار تر مناظر در سوانح پیش آمده زیاد دیده شده که فعلا حوصله ذکر آنها نمی باشد.

نویسنده: مدیر محترم جامعه امام صادق حجت الاسلام و المسلمین حاج اقای اسدی.

 



دیدگاهها بسته شده است.