“تلخ ترین روزهای تاریخ!؟”

“تلخ ترین روزهای تاریخ!؟”
****
بررسی حوادث آخرین روزهای حیات پیامبر اکرم، به خوبی نشان میدهد که توطئه های برای غصب حکومت و خلافت در جریان بوده است:
1- اعزام جیش اسامه
پیامبراکرم در آخرین روزها از حیات مبارک اش دست به اقدام عجیبی زد که پیش از آن در عرب سابقه نداشت!
حضرت فرماندهی سپاه مجهز و کاملی را به جوان کم و سالی به نام “اسامه بن زید” سپرد که تمام بزرگان اصحاب باید تحت فرمان اش باشند، عملکردی که اصلا در میان اعراب سابقه نداشت!
برای همین بسیاری از سالمندان اصحاب بخصوص مهاجران قریشی و در رأس آنان خلیفه اول و دوم، لب به اعتراض گشودند که چرا پیامبر جوان خام و بی تجربه ای را بر آنان به عنوان فرمانده گماشته اند؟
این سپاه به دلیل کارشکنی قریشیان اصحاب بخصوص خلیفه دوم، همچنان تا زمان وفات پیامبر، در اردوگاه خارج مدینه ماند و به سوی مقصد حرکت داده نشد!
این نافرمانی آشکار چنان بر پیامبر گران آمد که تا لعن متخلفان پیش رفت: “لعن الله من تخلف عن جیش الاسامه!؟”
پرسش ها:
– هدف پیامبر از اعزام چنین سپاهی در آن شرایط شدید بیماری اش چه بود؟
– چرا تمام اصحاب مأمور به شرکت و همراهی با سپاه بودند؟
– چرا امام علی را از شرکت معاف و نزد خود نگهداشت؟
– چرا با وجود افراد سالمند، جنگ دیده با تجربه های جنگی فراوان، یک جوان خام و بی تجربه را فرمانده کل سپاه قرار داد؟
– چرا بزرگان اصحاب بخصوص شیخین با این انتصاب از سوی رسول خدا مخالفت کردند؟
– چرا سپاه همچنان تا وفات رسول خدا در بیرون مدینه نگه داشتند و چرا با وجود تأکید بیش از حد رسول خدا بر اعزام، از حرکت آن جلوگیری کردند؟
پاسخ ها:
– چون حضرت میخواست تمام مخالفان خلافت امام علی را از مرکز (مدینه) دور نماید تا بعد از وفات حضرت انتقال قدرت به جانشین حقیقی اش امام علی بدون جنجال و مخالفت صورت گیرد.
بدین سان مخالفان خلافت امام، هنگام بازگشت در برابر عمل انجام شده قرار گیرند و به ناچار با ایشان بیعت نمایند!
– حضرت با انتصاب “اسامه” جوان میخواست به همه بفهماند که ملاک نصب و انتصاب در اسلام، ایمان، تقوا، وفاداری و شایستگی است نه معیار های عصر جاهلیت!
– حضرت میخواست به همه بفهماند که ملاک سن و سال نیست، تا بعدها بر جوان بودن خلیفه (امام علی) کسی اعتراض نکند!
– مخالفان خلافت امام علی بخصوص شیخین نیک فهمیده بودند که هدف پیامبر چیست! برای همین با دستور صریح حضرت مخالفت نموده و نه تنها خود شان نرفتند، بلکه از اعزام سپاه نیز جلوگیری کردند!

images (18)
****
2- “یوم الخمیس”
روز پنجشنبه چن روز مانده به وفات حضرت (روز دوشنبه) که در تاریخ به “یوم الخمیس” مشهور است، وقتی پیامبراکرم از اعزام سپاه اسامه و دور سازی مخالفان خلافت امام علی از مدینه ناامید شد، با وجود شدت تب و بیماری، دستور داد قلم و دواتی حاضر کنند تا چیزی برای ایشان بنویسد تا برای ابد از گمراهی امت جلوگیری شود!
اما بار دیگر مخالفان و در رأس آنها خلیفه دوم به نیت حضرت پی برده و بنایی مخالفت گذاشتند! جنجال و سر و صدا در حضور پیامبر بالا گرفت، عمر در اشاره به پیامبر بیمار گفت: ان الرجل لیهجر! یعنی پیامبر از شدت بیماری هذیان می گوید و حسبنا کتاب الله!
پیامبراکرم که بار دیگر طرح خود را پیش از عمل شکست خورده و بی فایده می دید؟ به همه دستور داد که اتاق را ترک نمایند!؟
پرسش ها:
– به راستی چه مطلبی مهمی را حضرت می خواست مکتوب نماید، که تا ابد امت را از گمراهی نجات دهد؟
– چرا خلیفه دوم و دیگر اصحاب حاضر از نگارش آن وصیت نامه با ءن اهمیت با آن شدت جلوگیری نمودند که حتی پیامبر اکرم را متهم به هذیان گویی نمودند!؟
– به راستی چه مطلبی مهمتر از خلافت و حکومت امام علی می توانست برای بزرگان قریشی اصحاب وحشت آفرین باشد که به هر طریقی از آن جلوگیری نمایند؟!
– چگونه عمر حضرت را متهم به هذیان گویی می نماید در حالیکه قرآن تأکید دارد که هرگز حرفی باطلی از دهان پیامبر خارج نمی شود، بلکه هرچه حضرت بفرمایند برحق و وحی الهی است( وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی)!؟
*****
3 – انحراف عظیم!!؟
– چرا نشست اضطراری انصار در “سقیفه بنی ساعده” شکل گرفت؟
– آیا انصار مخالف خلافت امام علی بودند؟
– با وجود بنی هاشم و دیگر خاندان های حکومتگر قریش، چگونه انصار چنین جرأت و جسارتی به خرج دادند تا پیش از قریشیان زمامدار حکومت پیامبر هاشمی- قریشی شوند؟
پاسخ:
– بدون تردید، راه اندازی نشست سقیفه توسط مردم مدینه (انصار) خود دلیل روشنی است بر توطئه آشکاری که پیش و پس از وفات پیامبر در جریان بوده و انصار به نیکی پی برده بودند که قطعا حکومت به جانشین منتخب (امام علی) نمی رسد، پس باید که ایشان پیش دستی نمایند و پیش از آنکه باقی سران اصحاب از قریش (غیر بنی هاشم) خلافت را تصاحب نمایند، آنها این کار بکنند و با بیعت با یکی از بزرگان انصار، مردم و مهاجران قریشی را در برابر عمل انجام شده قرار دهند!
– بدون شک، ترس انصار از حاکمیت قریشی های غیر بنی هاشم و در رأس آنها امام علی، آنان را به انجام چنین اقدام خام و ناسنجیده ای وادار نموده بود!
اما دلایل ترس انصار؟
– انصار پیامبر فراری بزرگترین دشمن حاکمان قریش را پناه داده بودند!
– انصار در بسیاری از جنگها بر علیه سران قریش جنگیده و جماعتی زیادی از فرزندان قریش را کشته بودند!
– انصار از انتقام قریش، پس از وفات پیامبر سخت وحشت داشتند، چون هنوز باورهای جاهلی انتقام در اذهان همگان به قوت خود باقی بود!
****
4- موج سواری!؟
**
با حضور سه قریشی: ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح در نشست سقیفه، کاملا ورق برگشت و نخستین نشانه های ضعف و زوال در جماعت انصار پدیدار گشت!
ابوبکر طی سخنانی کوتاه. کوبنده، با زرنگی تمام روی نفاق ریشه دار و تاریخی دو قبیله اوس و خزرج یعنی دو ستون اصلی تشکیل دهنده “انصار” انگشت گذاشت و با خراش زخم چرکین نفاق میان ایشان، مخالفت ها با کاندید خزرجی از سوی اوسیان بالا گرفت و حتی مخالفت با تنها کاندید انصار (قیس بن عباده خزرجی) از میان خود خزرجی اوج گرفت.
– ابوبکر از قریش و حاکمیت تاریخی این قبیله بر دیگر قبایل سخن گفت و اینکه قریش هرگز زیر بار حاکمیت هیچ قبیله ای دیگری نخواهد رفت!
– اینکه حاکمیت حق قریش و خویشان پیامبر قریشی است!؟
– خلیفه دوم فورا دست ابوبکر را به عنوان بیعت فشرد و آنگاه انصار شکست خورده و ترسان از قریش و مملو از کینه های ریشه دار جاهلی به همدیگر، سیل آسا برای بیعت به خلیفه قریشی هجوم آوردند تا زودتر از دیگر رقیبان خود، با نخستین خلیفه بیعت کرده باشند!
– در هر صورت انصار با نشست ناسنجیده و اضطراری “سقیفه بنی ساعده” موجی ایجاد کردند که مهاجران قریشی غیر هاشمی بر آن موج سوار و در غیاب بنی هاشم و امام علی، میراث دار حکومتی پیامبر گشتند!
***
5- پلیس خلافت!؟
حضور چماقداران “بنی اسلم” در فردای روز بیعت با ابوبکر، در مدینه برای پشتیبانی از خلیفه قریشی (ابوبکر)، خود دلیل آشکار دیگری است بر توطئه از پیش طراحی شده برای تصرف جایگاه حکومت و خلافت!
این جماعت که در واقع نقش نخستین پلیس حکومت خلفا را خوب بازی کردند و با زور مردم را به مسجد کشانده و وادار به بیعت اجباری می کردند!
بدین سان، در غیاب خاندان های حکومتگر، رقیب و همخون و حاکمان تاریخی بر قریش و اعراب یعنی “بنی هاشم و بنی امیه”، خاندان های دون پایه مثل “بنی تیم” (خاندان ابوبکر) و بنی عدی (خاندان عمر) به قدرت و حکومت بر اعراب و مسلمانان دست یافتند!
در حالیکه بنی هاشم مشغول غسل و کفن و عزاداری بر پیامبر بودند و بنی امیه یگانه رقیب تاریخی شان در بایکوت و تحریم سیاسی رسولخدا قرار داشتند و حق حکومت بر مردم از آنان سلب شده بود!
– با غصب “فدک” و محرومیت تنها رقیب حکومتی خلافتی (امام علی) از درآمد آن، در واقع خلفا به پیروزی کامل دست یافتند، زیرا از رقیب بدون درآمد دیگر کاری ساخته نبود!
***
6- تحصن!؟
در پایان مراسم کفن و دفن پیامبر اکرم، بنی هاشم و جمعی از اصحاب و یاران امام علی در مخالفت با غصب حق امام علی و نامشروع بودن خلافت ابوبکر در خانه حضرت فاطمه بست نشستند! با این عمل خلفا که پایه های حکومت شان متزلزل می دیدند، دست به خشونت زده و بست نشسته گان را با زور و خشونت بسیار به مسجد کشانده و مجبور به بیعت کردند!
در جریان همین یورش فاطمه زهرا (س) دخت گرامی پیامبر آسیب دید و به بستر بیماری افتاد و سرانجام چن ماه بعد به شهادت رسید.
وفات پدر، غصب حق شوهر، محرومیت از میراث پدری (فدک) و آسیب دیدگی هنگام یورش به تحصن کنندگان، از جمله مهمترین دلایل بیماری و در نهایت شهادت حضرت زهرا بوده است!
****
“نتیجه گیری”
**
عملکرد منفی بزرگان اصحاب بخصوص ابوبکر و عمر در مخالفت با آخرین فرمان ها و دستور های پیامبر اکرم “روزهای تار و تلخی” را در تاریخ اسلام رقم زد که منجر به انحراف عظیمی در مسیر تاریخ اسلام و حتی بشریت گردید! یقینا اگر فرمان خدا و رسول در یوم الغدیر نادیده گرفته نمی شد، یقینا اسلام و انسان تاریخ و روزگار به مراتب بهتر و سازنده تری را شاهد بودند!

****

م، خرمی

10 دلو 98 



دیدگاهها بسته شده است.