“تلخ کامان تاریخ!؟”

“تلخ کامان تاریخ!!”
٭٭٭٭
نام شالکوت و کویته با عنوان های همچون: تکری ها، کان کوله، مچ و…!! در حکایت های عصر کودکی ام از زبان مرحوم باکول، به گونه ای عجیب عجین گشته بود، همواره آرزو داشتم این شهر و آن کارگران افسانه ای را از نزدیک بیبینم!!
٭٭٭
سال ها بعد، در یک زمستان سرد و پر برف شهر کویته را ترک و با جمعی دوستان از مسیر “مچ” و سبی و سکهر، عازم کراچی شدیم؛ هنگام گذر از منطقه معدنی “مهچ” بارها شاهد سوراخ های غار مانندی در دل کوه های خاکی بودیم که در دهنه هر غار، شیاری سیاه و براق در سرازیری کوه، امتداد یافته بود و…!!؟
٭٭٭
در برابر یکی از همان غارها، توقف نمودیم و به سرعت از شیب تپه بالا رفتیم… غار با شیب ملایم و پیچ پیچ کنده شده در دل کوه در تاریکی مطلق ادامه داشت، بخار بد بو و آزار دهنده از داخل آن تونل های کم ارتفاع به مشام میرسید!!
هرازگاهی موجودات عجیب و غریب سر تا پا سیاه و ذغالی مورچه وار با گونی های مملو از سنگ سیاه بر دوش نفس زنان، از این سوراخ ها بیرون آمده، آنها را در سراشیبی تپه خالی نموده و در چن ثانیه با سرعت عجیب در دل زمین فرو می رفتند!!
٭٭٭
اینان، همان انسان های “تکری هزاره” بودند، که برای زنده ماندن به یکی از سخت ترین کارهای روی زمین تن درداده بودند!! جمعی از “تلخ کامان تاریخ” که بدور از هرگونه جرم، خیانت و آلودگی در کمال صداقت و پاکی و در اوج صبوری و قناعت، برای کمایی لقمه ای حلال، اینگونه از جان و جوانی خود مایه می گذاشتند و..!!

download (31)
٭٭٭٭٭
پس از چهار سال توقف کشتار انسان هزاره در پاکستان، امروز بار دیگر فاجعه ای خونین و وحشتناک دیگری در یکی از معادن منطقه “مهچ” بدست شقی ترین گرگ های آدم نما رقم خورد!!؟ تروریستان وحشی با درندگی تمام هفده تن از همان انسان های زحمتکش، صاف، صبور، مقاوم و بی دفاع را سبوعانه سر بریدن و یکبار دیگر اقلیت آسیب پذیر هزاره های پاکستان در شوک و سوگ فرو بردند و این گونه عملا به ما فهماندند که آرزوی خام امنیت و آرامش برای این مردم در این کشور بی صاحب، سراب و وهم و خیالی بیش نیست!! مسلما این نوع جنایت خونبار آخرین نخواهد بود، چنانکه اولین نیست!!؟
٭٭٭٭
تلخ تر آنکه چنین کشتار وحشیانه حتی در میان هزاره های دو طرف خط دیورند، کمترین واکنش را درپی نداشته!؟ انگار ما برای قربانی شدن به دنیا آمده ایم و دیگران برای قصابی ما؛ شاید:
– به زعم هزاره های پاکستانی، قربانیان بیچاره “لالی گون اوغوستانی”اند که… !!؟
– در سرزمین مادری، کسانیکه سینه چاک مدافع دیگران اند و هرازگاهی درپی اندک حادثه برای غیر هزاره، چنان رگ غیرت انسانی و هموطنی شان باد میکنند که فضایی مجازی را با واکنش های داغ و تند و آتشین شان به انفجار میکشانند، اما در مورد فاجعه کشتار انسان هزاره این سوی مرز، بدلیل غیروطنی در سکوت سرد تنها تماشاچی میشوند و بس!!
– رهبرنماهای هزاره دو طرف خط، نیز برای حفظ چوکی های خیراتی، مهر سکوت بر لب زده و حتی خود را از یک واکنش انسانی تهی می بینند، چه رسد به احساسات قومی، هم خونی و استخوان شریکی!!؟
٭٭٭٭٭
گردنم به زیر ساطور، حنجر ات به تیغ دوشمن
آخ چه تلخ روزگاری!! مردمی که سر ندارد !!؟
٭٭٭٭٭
م. خرمی
پانزدهم جدی ۹۹



دیدگاهها بسته شده است.