««پرچمداران دانش و دین ؟!»»
در گذشته نچندان دور، هزاره ها و مردم هزارستان در تمام زمینه های زندگی بخصوص در عرصه سواد آموزی و دانش اندوزی در محرومیت مضاعف دولتی و جغرافیایی به سر می بردند. در چنین فضایی وهم آلود، خاموشی و خمودگی؛ این تنها ملاها، مساجد، منبرها و بیله ها بودند که در ترویج سواد و سواد آموزی میان مردم هزارستان و نیز درحفظ و بقای دین، مذهب و اندیشه ای شیعی این مردم، نقش مهم و اساسی داشته اند. زیرا، هر قریه و آغیل به شکل سنتی داشتن ملّا، مسجد و یا منبر را برای خود و فرزندان شان، لازم و واجب می دانستند. ملّا ها علاوه بر انجام وظیفه مهم تبلیغ و ترویج دین و اجرای مراسم های عبادی و مذهبی به ویژه مراسم بسیار مهم و حیاتی عزاداری شهادت سالار شهیدان امام حسین(ع)، نقش ارزشمند معلم را نیز داشته اند که به تعلیم و تربیه ای کودکان قریه های مربوطه خود در حد توان تلاش می کردند.
زیرا، در روزگار سرد و سیاه و سکوت پس از یلغار ویرانگر عبدالرحمان خانی تا سقوط رژیم «آل یحیی»؛ ازیک سو، از«مکتب اسکول» و «آموزش مدرن»، در بسیاری از مناطق هزارستان خبری نبود؛ از سوی دیگر؛ درب اکثریت مؤسسه های آموزشی کشور به روی فرزندان هزاره، عملاً بسته بود!؟ کم نیست کسانیکه برای ادامه تحصیلات فرزندان شان در آن دوران تلخ و تاریک، با انکار«هویت هزارگی» خویش و با صرف هزینه های گزاف برای فرزندان شان «تذکره» تاجیک میگرفتند، تا فرزندان شان زیر چتری از هویت جعلی، شانس ادامه تحصیل در یکی از مراکز آموزشی کشور را، این گونه بدست آورد؟ در چنین شرایطی، این تنها مکتب خانه ها و ملاها بودند که سواد ابتدایی را به بچه های «خان و غریب» به صورت یک سانی یاد می دادند و برای تحصیلات عالی؛ این تنها مدارس دینی و حوزه های علمیه بودند که در داخل و خارج کشور، طلبه های هزاره ها را پذیرش میکردند، برای همین معدود باسوادان هزاره ها در گذشته های نچندان دورتنها همین آخوند ها و ملا ها بوده اند.
استاد شیخ عبدالکریم عظیمی اوتقول جاغوری، بدون شک یکی از «پرچمداران حقیقی در عرصه های گسترش علم، دانش و سوادآموزی بوده است. این استاد فرزانه که عمری را در راستایی گسترش دانش دین، علوم اسلامی، سوادآموزی و تبلیغ معارف اهلبیت صرف نمود و با تربیت و تعلیم صد ها شاگرد خدمت کم نظیری را به مردم و شیعیان هزاره ارائه نمود، سرانجام به تاریخ 19 / 9 / 95 و در سن 85 سالگی بدور از یار و دیار در شهر مقدس قم دعوت حق را لبیک گفته و دار فانی را وادع گفت! به همین بهانه زندگی این استاد گرانقدر حوزه های علمیه را به مرور نشستیم، تا اندکی از زحمات های طاقت فرسایی ایشان را به گونه ای ناچیز، جبران نموده باشیم. رحمت حضرت حق نثار روح بزرگ این استاد فرزانه! .
زندگینامه استاد شیخ عبدالکریم عظیمی، (اوتقول-جاغوری: 1310 ش- 19/9/1395ش)
هرگز نمیرد آنکه گذارند نام نیک
مرده است مردمی که ندارند نام نیک
******
بر مرگ مرد نیک، بگریند جمله خلق
جاوید یاد اوست به یاد و به نام نیک !؟
*******
حجت الاسلام و المسلمین استاد عظیمی، در قریه «اوتقول» جاغوری چشم به جهان گشود. پس از آموزش سواد ابتدایی، در سن چهارده سالگی وارد مدرسه علمیه آیت الله وحیدی شد. کتابهای صرف و نحو را خدمت آقایان؛ شیخ محمدهاشم مدرسی حیدری، شیخ بزرگ سنگ ماشه و شیخ غلام حسن توسلی فرا گرفت. منطق، فقه و اصول را از محضر استاد وحیدی آموخت. وی با توجه به استعداد و توانمندی که داشت، همزمان کتابهای درس آموخته را، به شاگردان تدریس مینمود.
در سال 1332 ش، برای تکمیل تحصیلات، راهی ایران و عراق گردید. در حوزه علمیه قم، دروس رسائل، قوانین و مکاسب را از محضر آقایان؛ آیت الله مشکینی، امام موسی صدر و حاج عبدالحسین وکیل فرا گرفت. پس از مدتی به مشهد مقدس رفته و به مدت یک سال و نیم، کفایه را نزد شیخ کاظم دامغانی آموخت. در سال 1334 ش، به نجف اشرف رفته و مدت چهار سال سطوح عالیه و خارج را در محضر آیات، شیخ صدرا بادکوبهای، شیخ مجتبی لنکرانی و آیت الله العظمی خويی تلمذ نمود
[بازگشت به وطن]
استاد عظیمی در سال 1339 ش، به وطن بازگشته و در مدرسه علمیه اوتقول به تدریس علوم دینی اشتغال ورزید. در بهار سال 1340، به دستور سید عباس، والی ظالم و بدنام غزنی، بدون دلیل و اثبات جرم به مدت شش ماه زندانی گردید. پس از مدت یاد شده، محکوم به تبعید در شهر غزنین شد. استاد عظیمی، برای گذراندن روزگار و تأمین مخارج خود و خانواده، قهوهخانهای را اجاره کرده و در آنجا مشغول به کار شد. در مناسبتهای اسلامی و فرصتهای پیش آمده، به مناطق شیعه نشین غزنی از جمله محله «کلاه سبز» رفته، به سخنرانی و نشر معارف اسلامی میپرداخت. با کمک مردم کلاه سبز، اولین مسجد را در آنجا بنا نهاد. آقای عظیمی در سال 1347 ش، از تبعید رها شده و با اصرار منطقه «احمدا» غزنین، به مدت سه سال در خدمت آن مردم قرار گرفت. پس از سه سال به جاغوری بازگشته و به مدت هفت سال، در قریه «بوسعید» به آموزش طلاب علوم دینی و هدایت مردم پرداخت. سادهزیستی، تواضع، صبر و بردباری، از ویژگیهای اخلاقی استاد عظیمی میباشد.
[شرکت در جهاد و مقاومت]
بعد از سال 1357 ش، استاد عظیمی، مدتی در قریه های «حیدر» و «پاتو» به صورت مخفیانه به سر میبرد، سپس به صف جهاد و مقاومت پیوسته و در سازماندهی تشکیلات سیاسی و امنیتی «ناوهگری» نقش فعال داشت. وی، در دوران جهاد، مدتی در مدرسه آیت الله وحیدی به تدریس علوم دینی اشتغال داشت، در سال 1360، به پاسداران جهاد اسلامی پیوست. استاد عظیمی، بعد از به قدرت رسیدن طالبان، در سال 1373 ش، به ایران هجرت کرد. در سال 1378، بنا به دعوت جمعی از شیعیان گرشک، به آن منطقه رفته و به تبلیغ و ارشاد مردم پرداخت. او تا. سال1380 ش، در آنجا اقامت داشت. (برگرفته از کتاب: عالمان شیعه غزنین، نوشته فصیحی و…و)
[سرانجام؟]
استاد فقید در سال های آخر عمر شریف اش، به ناچار ساکن شهر مقدس قم گردیده و همیش از نوع بیماری تنفسی در رنج بود، سرانجام بر اثر همان بیماری، شب جمعه نوزدهم ماه قوس ۱۳۹۵، در سن ۸۵ سالگی داعی حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت!؟ .
روح اش شاد و یاد اش گرامی باد
م، خرمی
بیستم قوس۹۵