زندگی حضرت زینب کبری سلامالله علیها که به «عقیلهبنیهاشم» مشهور است، سرشار از درسهای آموزنده میباشد، درسهایی که هرکدام از آنها راه و روش چگونه زیستن را پیش روی انسانها میگشاید و سرمشق همه آزادگان جهان است. حضرت زینب(س) در رخداد کربلا نقشی سازنده و اساسی ایفا کرد، تاریخ این واقعه سرشار از فداکاریها و جانفشانیهای حضرت زینب(س) است. ایشان، پرستار سربازان اسلام در صحرای کربلا و افشاگر ستمگری های حاکمان اموی در سخنرانی شجاعانه خویش در برابر یزیدیان بود و به راستی رمز ماندگاری حماسه کربلا و بیداری مردم شد. از حضرت امام سجاد(ع) نقل شده که خطاب به ایشان فرمود:«انتِ بحمدلله عالمه غیر معلّمه و فَهِمه غیر مفهمه» یعنی؛ ای عمه جان، شما دانشمندی هستی که از کسی نیاموختهای و دانا و فهمیدهای هستی که از کسی یاد نگرفته ای.
حضرت زینب(س) در مسجد کوفه، مجلس درس تفسیر قرآن و احکام برقرارکرده بود چنانکه عبدالله بن عباس نقل میکند: «بانوی خردمند ما حضرت زینب بنت علی(ع) چنین روایت میکند…”. امام حسین(ع) به خواهرش دستور داد تا احکام دینی را از طرف امام سجّاد(ع) برای بستگانش تبیین کند، او از طرف حضرت زین العابدین(ع) نیابت خاصه داشت تا احکام دینی و شرعی را برای مردم بیان کند و خانه آن علویه مکرّمه، همواره محل رفت و آمد و مراجعه مردم بود. ایشان با توجّه به دانش والایی که داشتند در مجلس یزید با استدلالات قرآنی و تفسیر آیات، حکومت ضد اسلامی یزید را محکوم نمود.
مصائب حضرت زینب (س)
آن بانوی عظیم الشان در مقام و منزلت و فضائل اخلاقی چنان بود که او را عقیله بنی هاشم نام نهادند. او علیرغم چنین مقام و منزلتی و علیرغم تمام سفارشات و وصایای رسول گرامی اسلام در مورد اهل بیت علیهم السلام آماج بیشترین نامهربانی ها قرار گرفت و با صبر و بردباری و استقامت بینظیر، الگویی برای جهانیان گشت. اگرچه برشمردن تمام مصائب زینب کبری علیها السلام و درک عمق فجایعی که در طول دوران زندگی بر ایشان وارد شد از طاقت ما خارج است، ولی به بیان پارهای از آنها می پردازیم:
مصائب در دوران حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)
دوران کودکی زینب(س) با رنج ها و تلخی های بسیاری همراه بود. از طرفی با فراق پیامبر گرامی اسلام (ص) و از طرف دیگر لحظه به لحظه با درد و رنج های مادر مهربانش همراه بود، رنج هایی که لکه ننگی بر پیشانی مسببان آن تا ابدیت باقی گذاشت و دل هر انسانی را جریحهدار نمود. حضرت زینب (س) پس از شهادت مادر شاهد درد و رنج و تنهایی پدر بود که از فرط تنهایی و بیکسی سر بر چاه میگذارد و ندای مظلومیت خود را به چاه میگوید تا شاید چاه، ندای حق علی(ع) را بشنود. در این میان شهادت پدر مظلومش بدست یکی از شقیترین انسان های عالم، مصیبت بزرگ دیگری بود که به هیچ وجه برایش قابل جبران نبود.
مصائب و مشکلات در دوران امام حسن(ع)
بعد از شهادت پدر و شروع دوران خلافت امام حسن مجتبی(ع) مصائب زینب باز ادامه داشت. برای او چقدر سخت بود که ببیند مردمان سست ایمان بر بلندای منابر، پدر مهربانش را که یار و یاور و وصی و خلیفه بر حق رسولالله بود، دشنام میدهند. از طرف دیگر غریبی برادر و بیثباتی یاران بیوفای او، دل زینب را به درد میآورد. این سختی ها زمانی به اوج خود رسید که از مسموم شدن امام حسن(ع) مطلع گشت و از این سختتر برای زینب (س) زمانی بود که شاهد تیرباران بدن مطهر برادرش به هنگام تدفین بود. با این حوادث مظلومیت اهل بیت رسولالله (ص) و خاندان امیرمومنان علی(ع) و فرزندان فاطمه زهرا (س) بیش از پیش هویدا شد. مردم کوفه پس از شهادت امام علی(ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعدههای معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند. در این شرایط، حضرت زینب(س) به همراه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزشهای دینی و دست آوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند..
مصائب و مشکلات در دوران امام حسین(ع)
در حادثه کربلا، زینب (س) سختی هایی را که پیامبر گرامی اسلام (ص) از قبل بیان فرموده بود، مشاهده نمود. در عصر عاشورا حضرت زینب (س) تلخترین روز عمر خود را پشت سر گذاشت، روزی که در وصف آن گفته شده «لا یوم کیومک یا اباعبدالله؛ هیچ روزی مانند روز تو نیست ای اباعبدالله.» روزی که زینب(س) شاهد تشنگی و عطش زنان و اطفال، شهادت فرزندان، برادر و فرزندان برادر بود و در نهایت وقتی برادرش آماده میدان رزم شد، گویی تمام عالم بر سر او خراب شد و هنگامی که مرکب بیصاحب اباعبدالله به خیمه گاه برگشت، زینب مصیبت زدهترین زن تاریخ گشت.
شهادت دو فرزند برومند حضرت زینب (س) نیز او را اندوهناک و متاثر نمود. اما هرگز داغ دل و عواطف مادریش را بروز نداد و با صبر و استقامت در جهت حمایت از امام ایستاد تا برای لحظهای نیز خاطر امام را مکدر و خجل نبیند. او نه تنها در این برهه بلکه در شهادت برادرش عباس(ع) و برادرزادگانش زبان به شکوه نگشود. چنان تحمل پیشه کرد و شکسته دلی و حزن خویش را آنچنان مدیریت نمود که خللی در تصمیم، برنامه و هدف امام پیش نیاید. او تابع امامش بود که میفرمود:«اصبری و احتسبی فیما اصابک”؛ ای نفس صبر کن و هر مصیبتی بر سرت آید در نزد خدا محاسبه کن.
خطبه کوبنده
حضرت زینب(س) در کوفه آنچنان صریح با مردم در بازار سخن گفتند و آنان را شماتت نمودند که اشک از دیدگان آنان جاری شد چرا که بانوی بزرگ اسلام سخنی جز حق نمیگفتند، کوفیان با حق ناآشنا نبودند، ولی از یاری کردنش دست باز داشته بودند، همانند انصار و مهاجرانی که حضرت فاطمه(س) با صدای پرطنین خویش خطابشان کرد و نیز یادآور صدای امام علی(ع) در آخرین سخنرانیهایش برای مردم کوفه بود.
ابن زیاد پس از آنکه خبر سخنرانی افشاکننده سفیر کربلا را در بازار کوفه دریافت کرد سخت هراسناک شد، چرا که گمان می کرد با کشتن حسین بن علی(ع) و یارانش، به آرزوی دیرینه اش رسیده است حتی تصور می کرد فرزندان اسیر آن حضرت(ع) در نهایت سکوت و خاموشی در دستش خواهند بود که برای حفظ جانشان آماده هر نوع معامله ای با او خواهند بود. ابن زیاد تصور می کرد دختر علی بن ابیطالب(ع) با ترس وارد مجلس می شود و به جرم خطابه اش در بازار کوفه عذرخواهی می نماید. اما مجلس شاهد ورود بانویی شد که کمترین اعتنایی به شکوه ظاهری آن نکرد و برخلاف انتظار به جایی که از پیش برایش آماده شده بود نرفت و به همراه دیگر اسرا به گوشه ای رفت. چگونگی ورود سفیر کربلا به قدری برای ابن زیاد غیر منتظره و ناراحت کننده بود که خود را به جهالت زده و از نزدیکان خویش پرسید: «زنی که با این همه تکبر و غرور بر ما وارد شد کیست؟”
گام برداشتن زینب کبرا(س) و انتخاب جایگاه نشستن و برتر از همه غرور زنانه آن حضرت در دربار عبیدالله برای تمام زنان عالم درسی است و نشان داد که در نهایت وقار هم میتوان در راه اهداف الهی و معنوی قدم برداشت.
عبیدالله که در برابر حملات کوبنده و کلام آتشین عقیله بنی هاشم درمانده بود، اقامت آنان را حتی برای یک روز در کوفه، خطری بزرگ برای حکومت خود دانست، بنابراین نامه ای به یزید نوشت و چگونگی ماجرای شهادت امام حسین(ع) و یارانش و نیز اسارت زنان را گزارش داد و از او خواست که در مورد اسرا تصمیم بگیرد. یزید در پاسخ، فرمان داد کاروان اسرا با سرهای شهدا به شام روانه شوند.
در دربار یزید، حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آن که جایگاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار میگرفت، خودبزرگ بینی یزید را نکوهش کرد و فرمود: «حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود میدانی گمانداری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم؟» آن حضرت با زیر سوال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه سربازان جدّ ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر میرسد حضرت از بیان جمله ی «یابن الطلقاء» دو هدف داشت، یکی بیان سوابق و گذشته نکبت بار خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع میگرفتند و دیگر آن که به او بفهماند آیا انصاف بود که در جواب آن نیکیها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد این گونه پاسخ گویی؟!
در آن فضای مرگبار و بهت انگیز حاکم بر مجلس، زنی اسیر در بند این چنین از گوشه مجلس سخن می گفت و اجازه نمی داد یزید مقصود خود را که زنده کردن ارزش های دوران جاهلی بود، عملی سازد. حضرت زینب(س) با تمسخر سلطنت و قدرت دروغین طاغوت و با بیان قدرت پایان ناپذیر الهی، قدرت مادی یزید را کوچک شمرد و فرمود: “راستی تو بر این باوری اکنون که عرصه آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده ای و ما را به عنوان اسیر این سو و آن سو می گردانی و بر ما چیره شده ای، ما نزد خدا هم این گونه خوار و بی مقدار هستیم؟ خیال می کنی چون پیروز شدی، نظر کرده خدایی و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همین خاطر با غرور به اطراف خود می نگری و شادمان مشت بر سینه می کوبی و خرسندی که چرخ دنیا بر مراد تو می گردد و کارها مطابق خواست تو نظام می گیرد و حکومتی که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختی آهسته تر! چنین از روی نادانی سرود پیروزی مخوان. آیا فراموش کرده ای که خداوند می فرماید: «و لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَروا انَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لاِءَنفُسِهِمْ، اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادوا اِثْما… “. در خطبههای حضرت زینب (س) هیچ ملاحظه ای با طاغوت دیده نمی شود. هر چه هست زبونی سلطنت و ریشخند کردن شکوه ظاهری آن و یادآوری عظمت خدای بلندمرتبه است.
حضرت زینب(س)، این اسطوره صبر و استقامت، پس از آنکه پرده قدرتِ گذرایی را که جلو چشم یزید را گرفته بود و بدان می نازید از مقابل چشمش کنار زد، او را سخت کوفت و در برابر دیدگان فرماندهان و عُمّالش و مردم شام رسوا کرد. حضرت زینب(س) اگر چه مصیبتهای زیادی را متحمل شد اما با صبر و پایداری پیام عاشورا را با عمق جان و دل به مردم جهان رساند و در نهایت مصیبت و دردهای جان گداز فرمود که به جز زیبایی در کربلا ندیدم. این بانوی بزرگ در مکتب امام علی(ع) و فاطمه(س) درس آموخت و در رکاب سید الشهداء با همه مشقات باقی ماند. او الگوئی ارزشمند در مسیر اسلام ناب محمّدی(ص) است و با انجام وظیفه اصلی خویش که حفاظت از ذستاوردهای نهضت خونین کربلا بود، در دو جهان جاودانه گشت.
سلامٌ علیها یوم وُلِدت و یوم تٌوفیت و یوم تٌبعث حیاً