زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست——–گویا عزاى صادق آل پیغمبرست
چگونگی عزتمندی در دنیا
. به مناسبت ایام شهادت امام صادق(ع) حدیثی در خصوص این ایام به شرح آیت الله مجتبی تهرانی از نظر می گذرد: روی عن الصادق علیه السلام قال: فی وصایا لقمان لإبنه قال: فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ.
روایت از امام صادق صلوات الله علیه منقول است که حضرت فرمودند: از جمله سفارشهای لقمان به فرزندش این است که: اگر میخواهی عزّت دنیا را برای خودت جمع کنی «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا»، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است قطع کن «فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ».
عزّتهای دنیایی چند شاخه دارد. عزّت مالی هست، عزّت آبرویی هست و… عزّتها مختلفاند. حقیقت عزّت هم این است که انسان بتواند قلوب دیگران را به خودش جلب کند که گاهی از آن تعبیر میکنند به سلطه بر قلب. این خودش قدرتمندی است. گاهی سلطه بر بدن است که معمولاً عزّت حکّام، سلطه بر ابدان است که آن هم بواسطه زور و … حاصل میشود. این عزّت نیست بلکه ذلت است.
عزّت واقعی این است که انسان سلطه بر قلوب پیدا کند. به تعبیر ما تسخیر قلوب کند. لقمان به فرزندش فرمود: در دنیا عزّتهای مختلفی داریم. اگر میخواهی همه اش را طوری جمع کنی که در هر بعدی از ابعاد زندگی دنیاییات عزیز باشی و در واقع جلب قلوب کنی، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است، قطع کن؛ «فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ».
این جمله اشاره به این است: جز این نیست که آنچه در دست مردم است امور مادی است. سرآمد امور مادی مال و ریاست است. حالا به این کار نداریم، هر چه میخواهد باشد. تو اصلاً و ابداً چشمداشت نسبت به آنچه در دست دیگران از امور دنیایی هست، نداشته باش، بلکه بیاعتنا باش. همین موجب می شود که همه تو را عزیز بدانند، یعنی از نظر درونی تو را دوست بدارند.
سپس حضرت برای مثال فرمودند: پیامبران و صدیقین با دست خالی به آن جایگاهی را که باید برسند که تسخیر قلوب مردم است رسیدند. غالب پیامبران از نظر امور مادی فقیر بودند و با همین فقر ظاهری که در بین اجتماع داشتند، به آنجایی که باید میرسیدند، رسیدند و مردم دوستشان داشتند «فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا».
چرا به این جایگاه رسیدند؟«بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ». چون اینها هیچ نظری به آنچه در دست مردم از امور دنیایی بود، نداشتند. لذا همه پیامبران تسخیر قلوب میکردند نه تسخیر بدن و افرادی هم که آنها را میدیدند و با آنها بودند دوستشان میداشتند.
زندگینامه امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و كلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لیكن ابن طلحه روایت نخست را صحیح تر میداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان كه ذراع براى ما نقل كرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مىتوان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت كه از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است كه همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار میآید و نیز بقیه مدتى است كه سلطنت هشام بن عبد الملك، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملك و یزید بن ولید عبد الملك، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
كنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته اند. برخى نیز كنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذكر كرده اند. كنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این كنیه از دیگر كنیه هاى وى معروفتر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى كنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته اند. ابن شهر آشوب نیز در كتاب مناقب می گوید: آن حضرت مكنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و كنیه خاص وى ابو موسى بوده است.