دنباله بحث ایجاد جامعه صالح
امشب نهمین شب عزاداری امام حسین در مسجد حوزه علمیه جامعه امام صادق علیه السلام برگزا شد.
در این مجلس نورانی (حاجی آقای رفیعی) سرکونسل گری جمهوری اسلامی ایران با چند تن از همرکاران اش و جمع کثیری از مؤمنین و مؤمنات، جوانان و نوجوانان کوئته ، مری آباد با شور و شوق حسینی شرکت نموده و نورانیت خاصی به مجلس بخشید اند.
طیق شبهای قبلی حجة الاسلام و المسلمین حاجی آقای اسدی امام جمعه شهر کوئته در رابطه با فلسفه عاشورا و قیام امام حسین و دنباله سخنرانی شب های قبل( ایجاد جامعه صالح یکی از اهداف قیام امام حسین (ع) سخنرانی اش را با قرائت حدیث از امام حسین (ع) آغاز کرد:
انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت اطلب الا صلاح فی امة جدی….
امام حسین (علیه السلام) هنگام حرکت از مدینه در فرازی از وصیت نامه خود (که خطاب به برادرش محمد حنیفه نوشته بود) یکی از علل قیام و نهضت خود را مساله اصلاح طلبی عنوان کرده فرمود و و من نه از روی خود خواهی و یا برای خوش گذارانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج نمی شوم، بلکه هدف از این حرکت اصلاح مفاسد امت جدم است.
یکی دیگر از شرائط ایجاد معاشره صالح، از نظر امام جمعه شهر کوئته، عمل به آداب اسلامی است. حجة الاسلام حاج آقای اسدی آداب متعددی اسلامی را با مثال برای عزاداران حسینی، توضیع و تشرثح نمود که در قرآن کریم ذکر شده که ما در این نوشته، با ذکر یکی ازآن جمله آداب اسلامی اکتفا می کنیم که آن سلام باشد.
حجة الاسلام و المسلمین حاجی آقای اسدی فرمود:
معنای سلام دادن، یعنی آرزوی سلامتی برای مخاطب و ابراز دوستی و خیرخواهی نسبت به او.
از آداب اسلامی، سبقت در سلام به دیگری است و ثواب آن بیشتر از جواب سلام است. سلام دادن نشانه ی تواضع است.
سلام کینه و کدورت را از جامعه دور می سازد و باعث ازدیاد محبت می شود.
پیامبر خدا(ص) درباره ادب و آداب سلام فرموده است:
کوچک به بزرگ سلام بدهد؛
یک نفر به دو نفر؛
کم به بسیار؛
و سواره بر پیاده و عابر بر ایستاده و ایستاده بر نشسته.(کنزالعمّال، حدیث25321.)
از اوصاف پیامبر(ص) این بود که به هر کس می رسید سلام می داد و سبقت در سلام داشت، حتّی به کودکان نیز سلام می داد و می فرمود: چنین می کنم تا سلام دادن پس از من سنّت و رسم شود.
و امام جمعه شهر کوئته در اخیر اشاره به شهادت علی اصغر شش ماه امام حسین (ع) کرد وفرمود:
تلخترين لحظات تاريخ نزديک می شد؛ تمامی ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و به شهادت رسیده بودند. در اردوگاه حق، تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهی بشدت بيمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسين(ع) به دست بگيرد.
امام(ع) چون خويشتن را تنها و بي ياور ديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: “هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في إعانتنا؟…” يعني: “آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستی هست كه از خدا بترسد و ما را ياری دهد؟ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری رساند؟ آيا كسی هست كه به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟…”.
صدای اين كمک خواهی امام كه به خيمهها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين(ع) ديگر ياوری ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام روی به خيمهها كرد، شايد كه زنان با ديدن او اندكی آرام گيرند؛ كه ناگاه صدای فرزند شش ماههاش «عبدالله بن الحسين» ــ كه به علی اصغر معروف بود ــ را شنيد كه از شدت تشنگی می گريست.
علی اصغر طفلی شيرخواره بود؛ كه نه آبی در خيمهها بود تا وی را سيراب كنند، و نه مادرش «رباب» شيری در سينه داشت كه به وی دهد.
امام(ع) قنداقه علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود: “ای مردم! اگر به من رحم نمی كنيد بر اين طفل ترحم نماييد”…
اما گويي كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده و تمامی رذائل دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا(ص) را به جرعه ای آب میهمان کنند، تيراندازی از بنی اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيری در كمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت…
ناگاه دستان و سينه امام(ع) به خون رنگين شد… سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره را از بدن جدا شده بود…
آتش عشق تو در من شعلهور بود ای پدر/
پيش تير عشق تو، قلبم سپر بود ای پدر
شد گلويم روی دستت ذبح، می دانی چرا؟/
حجم تير از گردن من بيشتر بود ای پدر
امام(ع) دستان خود را از خون علی اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: “هون عليّ ما نزل بي انه بعين الله ــ تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را ميبيند”… در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگری افكند كه بر لبان مبارك امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاری شد. امام بار دیگر روی به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: “خدايا! سوی تو شكايت می كنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم می كنند”…
اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت/
ياراي سخن با من دلتنگ نداشت
يا رب! تو گواه باش، ششماهه من/
شد كشته ظلم و با كسی جنگ نداشت
آنگاه از سپاه دشمن دور شد؛ با شمشيرش قبر كوچكي كند؛ بدن علی اصغر را به خون گلوی او آغشته نمود؛ بر او نماز گزارد و جنازه كوچك را دفن كرد…
به روايت منابع تاريخی، شهادت علی اصغر(ع) از سختترين و جانگدازترين مصيبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشير اسدی» میگويد امام باقر(ع) به من فرمود: “ما از شما بنی اسد خونی طلب داريم!” و سپس داستان ذبح شدن علي اصغر را بر من خواند…
همچنين آوردهاند كه پس از قيام «مختار بن ابی عبيده ثقفی» هنگامي كه خبر انتقام از قاتلان كربلا را به امام سجاد(ع) رساندند آن حضرت سؤال كرد: “بر سر حرمله چه آمد؟”…
اين نمونهها، نشان می دهده كه اين داغ جگرسوز، چگونه بر دل اهل بيت(ع) مانده است…
و اين داغ بر دل ما هم هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زماني كه مهدی آلمحمد (عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند…
الا لعنة الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أي منقلب ینقلبون.