معاویه با آنکه میدانست امام حسین علیهالسلام اگر فرصتی بیابد، علیه او قیام میکند و با اینکه او حتی گاهی امام (ع) را تهدید نیز میکرد، ولی از اقدام عملی بر ضد آن حضرت پرهیز داشت. پس از مرگ معاویه شرایط تغییر کرد؛ زیرا از سویی یزید به فسق و فجور و بیدینی شهرت یافته بود و از انجام هیچ گناهی حتی به صورت علنی پروا نمیکرد. او جوانی خام و بیتجربه بود و هیچ سابقهای در اسلام نداشت. به همین دلیل، میان صحابه و فرزندان آنان نیز دارای امتیاز و مقبولیتی نبود.
از سوی دیگر گروه زیادی از مردم کوفه برای همراهی امام حسین (ع) اعلام آمادگی کرده بودند. امام (ع) زمینه را برای افشای چهره واقعی بنیامیه و یاری دین خدا، فراهم دید و با هدف احیای دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد.
آن حضرت در مرحله نخست در صورت امکان در پی تشکیل حکومت اسلامی بود و در غیر این صورت، با شهادت خود و یارانش به تکلیف خود عمل میکرد. او در کلمات گوهر بارش، انگیزههای قیام خود را بیان فرموده است که آنها را ذکر میکنیم.
اول: افشای چهره واقعی بنیامیه
وَ عَلَی الإسلام السَّلامُ إذْ بُلِیَتِ الأُمَّهُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ؛ زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید شود، باید با اسلام خداحافظی کرد.[۱]
امام حسین (ع) در اینجا تصریح کرده که با وجود حکومتی که یزید در رأس آن است، دیگر امیدی به بقای دین خدا نمیرود. از کلام امام (ع) برداشت میشود که باید در برابر این خاندان فاسد قیام کرد، آن هم با افشای چهره واقعی آنها.
دوم: احیای سنت پیامبر (ص)
امام حسین (ع) در نامهای به جمعی از بزرگان بصره، هدف از قیام بر ضد حکومت یزید را احیای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان میفرماید:
«و أنا اَدْعُوکُمْ إلی کتابِ اللهِ و سُنَّهِ نَبِیِّهَِ (ص) فَإنَّ السُّنَّهَ قَدْ أمِیتَتْ؛[۲] من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم؛ چرا که (این گروه) سنت پیامبر (ص) را از بین بردهاند.»
سوم: مبارزه با بدعتها
امام (ع) در همان نامهای که به بزرگان بصره نوشته بود، فرموده است:
«وَ اِنَّ البِدْعَهَ قَدْ اُحْییَتْ؛ این گروه بدعت (در دین) را احیا کردند.»
معاویه برای پیشبرد اهداف خویش و تحکیم پایههای مقام خود که سخت به آن علاقه داشت، در احکام اسلامی و دین هم بدعتهایی پدید آورد که مهمترین آنها انحراف خلافت از مسیر صحیح خود و تبدیل آن به سلطنت استبدادی و موروثی به ویژه انتخاب فرزند آلوده و ناصالحش برای ولایتعهدی بود.[۳]
یکی دیگر از بدعتها، چگونگی مصرف بیتالمال بود؛ زیرا در دوران معاویه، بیتالمال به عنوان ثروت شخصی او و دودمانش در آمد و کسی نمیتوانست درباره بیتالمال از او بازخواست کند. بدعت دیگر، جواز ازدواج با دو خواهر در یک زمان بود و صدها بدعت دیگر که شمارش همه آنها در این مقاله نمیگنجد.[۴]
چهارم: مبارزه با فساد آشکار
معاویه برای پیشبرد اهداف خویش و تحکیم پایههای مقام خود که سخت به آن علاقه داشت، در احکام اسلامی و دین هم بدعتهایی پدید آورد که مهمترین آنها انحراف خلافت از مسیر صحیح خود و تبدیل آن به سلطنت استبدادی و موروثی به ویژه انتخاب فرزند آلوده و ناصالحش برای ولایتعهدی بود.
پنجم: احیای حدود الهی
ششم: مبارزه با اتلافکنندگان اموال فقیران
امام حسین (ع) در مسیر کربلا، با فرزدق ملاقات میکند و از خلافکاریهای حاکمان شام و قیام برای نصرت دین خدا سخن میگوید و میفرماید:
«یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَهَ الشَّیطانِ و تَرَکوُا طاعَهَ الرَّحْمانِ و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فیأموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَهِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ و الجَهادِ فیسَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَهُ اللهِ هِیَ العُلیا؛[۵]
ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند و حدود الهی را از میان بردند و بادهها نوشیدند و داراییهای فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.»
هفتم: عمل به حق و مبارزه با باطل
آن حضرت در خطبهای دیگر که در مسیر کربلا در جمع لشکریان حر ایراد کرد، فرمود:
«ألاتَرَوْنَ إلی الحَقِّ لا یُعْمَلُ به و إلی الباطِلِ لا یُتَناهی عنه لِیَرْغَبَ المُؤمِنُ فی لِقاءِ رَبِّهِ حَقَّاً حَقّاً؛[۶] آیا نمیبینید به حق عمل و از باطل جلوگیری نمیشود؟ در چنین شرایطی بر مؤمن لازم است که به دیدار پروردگارش راغب باشد».
امام (ع) با این کلمات هم هدف خویش را از قیام و حرکتش بیان میکند و هم آمادگی خویش را برای شهادت در راه مبارزه با باطل و احیای دین خدا اعلام میدارد.
هشتم: احیای حق
محدث معروف دینوری نقل کرده است: هنگامی که امام از «بطن الرمه» حرکت کرد، با عبداللهبنمطیع که از عراق میآمد، مواجه شد. وی به امام (ع) عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو ای پسر رسول خدا! چه چیز باعث شد که تو از حرم خدا و حرم جدت بیرون بیایی؟ امام (ع) فرمود:
«إِنَّ أَهْلَ الکُوفَهِ کَتَبُوا إِلیَّ یَسْألُونَنِی أَن أقْدِمَ علیهم لما رَجَوْا مِن اِحْیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ؛[۷] مردم کوفه نامه نوشتند و از من خواستند که به سوی آنان بروم، بدان امید که (با قیام علیه بنیامیه) نشانههای حق زنده شود».
نهم: اصلاح امت پیامبر (ص)
ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند و حدود الهی را از میان بردند و بادهها نوشیدند و داراییهای فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.
دهم: بر پایی امر به معروف و نهی از منکر
شاید بتوان صریحترین و رساترین تعبیر امام (ع) در تبیین انگیزه اصلی قیامش را جملهای دانست که در وصیتنامه آن حضرت به برادرش محمد حنفیه آمده است:
«وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصْلاح فی أمَّهِ جَدِّی، أرِیدُ أَن آمُرَ بالمعروفِ و أنهی عن المنکر؛[۸] من فقط برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.»
حضرت سید الشهدا (ع) بعد از هلاکت معاویه، زمانی که از سوی والی مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، به شدت برآشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوی قبر پیامبر (ص) رفت و در نیایش با خداوند چنین عرضه داشت:
«اللّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبیِّکَ محمد (ص) و أنَا ابْنُ بِنْتِ نَبیِّکَ و قَدْ حَضَرَنیِ من الأَمرِ ما قَد عَلِمْتَ، اللهم إِنی أحِبُّ المعروف و أنْکِرُ المُنْکِرَ؛[۹] خداوندا! این قبر پیامبر تو محمد (ص) است و من هم فرزند دختر اویم. از آنچه برای من پیش آمده، تو آگاهی. خداوندا! من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم.»
آن حضرت خطبهای دیگر دارد که به گفته برخی علما، این خطبه در منا ایراد شده است. در این خطبه امام (ع) ثمره امر به معروف و نهی از منکر را چنین بیان میفرماید:
«فَبَدَأَ اللهُ بالأمرِ بالمعروفِ و النَّهیِ عن المنکرِ فریضهً منه لِعِلْمِهِ بآنها إذا أُدّیَتْ و أُقِیمَتْ استقامتٍ الفرائِضُ کُلُّها هَیَّنُها و صَعْبُها و ذلک أنَّ الأمرَ بالمعروف و النَّهی عن المنکر دعاءٌ إلی الإسلام مع رَدِّ المظالِم و مُخالَفَهِ الظالم و قِسْمَهِ الْفَیْیءِ و الغنائم و أخْذِ الصدقاتِ من مواضِعها وَ وضْعِها فی حَقِّها؛[۱۰] خدا از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تکلیف واجبی از سوی خود، آغاز کرده است؛ زیرا میدانست که اگر این دو فریضه ادا و برپا شود، همه فرایض از آسان و دشوار، برپا شوند و این از آن رو است که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است و توأم است با رد مظالم، مخالفت با ظالم، تقسیم بیتالمال و غنایم، گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در موردی که شایسته آن است.»
یازدهم: مبارزه با کسانی که حرام خدا را حلال شمردهاند
دوازدهم: مبارزه با پیمان شکنان
سیزدهم: مبارزه با ظلم و ستم
چهاردهم: مبارزه با مخالفان سنت پیامبر (ص)
بر اساس نقل مورخان، آن گاه که حر مانع حرکت امام شد، امام (ع) نامهای به بزرگان کوفه نوشت و تمام موارد چهارگانه را در این نامه بیان فرمود:
«فَقَدْ عَلِمْتُمْ أنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) قد قال فی حَیاتِهِ، مَن رَأیَ سُلْطاناً جائراً مُسْتَحِلَّا لِِحُرُمِ اللهِ…، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مخالفاً لِسُنَّهِ اللهِ، یَعْمَلُ فیعبادِ اللهِ بالإثْمِ وَ العُدْوانِ، ثُمَّ لم یُغَیِّرْ بِفِعْلٍ و لا قولٍ، کان حَقیقاً علی اللهِ أنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛[۱۱] میدانید که پیامبر خدا (ص) در زمان حیاتش فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته، با سنت پیامبر (ص) مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار کرده، ولی با او به مبارزه عملی و گفتاری برنخیزد، سزاوار است که خداوند او را به جایگاه آن سلطان ستمگر (جهنم) وارد کند.»
حضرت سیدالشهدا (ع) با این سخنان ضمن یادآوری وظایف همه قشرهای مردم، خصوصا بزرگان کوفه، عزمِ جزمِ خویش را برای اصلاح امور و مبارزه کامل با خودکامگان و ستمگران بنیامیه اعلام میدارد و این مبارزه را مشروط به حمایت آنها هم نمیکند.
خداوندا! تو میدانی که آنچه از ما (در راه بسیج مردم) سر زده است، برای رقابت در امر زمامداری و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نبوده، بلکه هدف ما آن است که نشانههای دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستی را در همه بلاد آشکار کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرایض و سنتها و احکامت عمل شود.
پانزدهم: آشکار کردن نشانههای دین خدا
شانزدهم: مورد عمل قرار گرفتن احکام الهی
امام حسین (ع) در خطبهای با صراحت هدف از تلاش و تکاپوی خویش را چنین بیان میکند:
«اللهم إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مِنَّا تَنافُساً فی سُلطانٍ و لا التِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَیَ المَعالِمَ مِنْ دِینِکَ و نُظْهِرَ الإصْلاحَ فی بِلادِکَ و یَأمَنَ الْمَظْلوُمُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یَعْمَلَ بِفَرائِضِِکَ و سُنَّتِکَ وَ أحْکامِکَ[۱۲] خداوندا! تو میدانی که آنچه از ما (در راه بسیج مردم) سر زده است، برای رقابت در امر زمامداری و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نبوده، بلکه هدف ما آن است که نشانههای دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستی را در همه بلاد آشکار کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرایض و سنتها و احکامت عمل شود.»
هفدهم: تشکیل حکومت اسلامی
آن حضرت در خطبهای که پس از نماز عصر در جمع لشکریان حر خواند، فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ أنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ (ص) و نَحْنُ أولی بِوِلایَهِ هذِهِ الأمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤلاء المُدَّعِینَ ما لیْسَ لَهُمْ[۱۳] ای مردم! من فرزند دختر رسول خدایم و ما به ولایت این امور بر شما از این مدعیان دروغین سزاوارتریم.»
امام (ع) همچنین در نامهای که هنگام اعزام مسلم (ع) خطاب به او مرقوم میدارد، بار دیگر بر بسیج نیروها و آمادهسازی مردم تأکید میورزد. در این نامه میخوانیم:
«وَ ادْعُ النّاسَ إِلی طأعَتی و اُخذُلْهُم عَنْ آل أبیسُفیانَ، فَإنْ رَأَیْتَ الناسَ مُجْتَمِعینَ عَلی بَیْعَتی فَعَجِّلْ لی بالخَبْرِ، حَتّی أعْمَلَ علی حَسَبِ ذلک إِن شاءَ اللهِ تعالی[۱۴] (چون به کوفه رسیدی) مردم را به پیروی از من دعوت کن و آنان را از حمایت آل ابیسفیان بازدار. اگر مردم متفقا بیعت کردند، مرا با خبر ساز تا برابر آن عمل کنم.»
پراکنده ساختن مردم از حمایت خاندان ابوسفیان و فراخوانی مردم به اطاعت امام و یکپارچه کردن آنان برای بیعت و همراهی، همه نشان از تهیه ساز و کارهای مناسب برای تشکیل حکومت دارد. به هر حال، با توجه به شواهد تاریخی ـ که بخشی از آن گذشت ـ یکی از اهداف قیام سالار شهیدان، تشکیل حکومت اسلامی و در واقع بازگرداندن خلافت به جایگاه اصلی خویش بود تا در پناه آن عدل و داد گسترش یابد و حق احیا و باطل و پلیدی نابود شود.