“گلبرگ دوازدهم”
****
اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ
وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِین .
خدایا؛در این روز مرا به زیور ستر و عفّت نفس آراسته کن،
به جامهی قناعت و کفاف بپوشان، به کار عدل و انصاف بدار و از هر چه ترسانم مرا ایمن ساز، به نگهبانى خود، اى نگهدار و عصمت بخش خدا ترسان عالم.
**
اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ
خدایا، در ماه رمضان مرا با دو چیز زینت ده؛ یکی: ستر و دیگری؛ عفاف؛ “ستر” یعنی؛ عیبهای من پوشیده باشد و یا اینکه علاوهبر این، عیبهای دیگران را هم، من بپوشانم، اگر عیبهای دیگران را بپوشانم، خدا نیز که ستار العیوب است، عیوب مرا خواهد پوشاند.
در حديث داريم كه گنهكاران در رستاخيز، در چهره بهائم و حيوانات، محشور شده و به صحراى قيامت خواهند آمد!
“عفاف” پاکی باطنی خود شخص است، اما «ستر»، پوشش بر اشکالات و عیب هاست؛ خدایا مرا با عفاف زینت بخش تا عیوبی نداشته باشم و اگر هم عیبهایی دارم پوشیده باشد.
**
وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ
خدایا؛ مرا در پوشش خودت قرار ده، با پوشش قناعت و کفاف ؛ چون بسیاری از گناهان از طمع بوجود میآید و تعرض به حقوق دیگران، همه از طمع ناشی میشود.
و بى نياز، كسى است كه قانع باشد.
آنچه شيران را كند روبَه مزاج
احتياج است، احتياج است، احتياج.
و بى نياز، كسى است كه قانع باشد.
حدیثى از پیامبر(ص) است:
“القَنَاعَةُ مَالٌ لَایَنْفَدُ؛ قناعت سرمایه اى فناناپذیر است.”
و در کلمات قصار نهج البلاغه آمده است:
“لَا کَنْزَ أغْنَى مِنَ القَنَاعَةِ؛ هیچ گنجى پربهأتر از قناعت نیست؛ نهج البلاغه، حکمت .”
تفاوت قناعت و ولع:
“قناعت” نقطه مقابل “حرص و طمع” است . “حرص”، یک نوع تضادّ میان روح و جسم از نظر اشباع نیازهاى مادّى است، و «حریص»، کسیست که به اندازه کافى جسم او در برابر نیازهاى مادّى اشباع شده، اما روح او همچنان فقیر و گرسنه است، پس بدون دلیل، در پى ثروت اندوزى بیشتر، انحصارطلبى احمقانه تر و حتّى در پى غصب سهم و حقّ دیگران است.
حرص، باتلاقى است كه هرچه بيشتر انسان در آن پيش رود، گرفتارتر مى شود.
واى… كه اين نفس، چه سيرى ناپذير است!
درد بزرگ انسان و دام خطرناك شيطان، “تكاثر” و “افزون طلبى” است!؟
حریص گاهی به مرحله بحرانى حرص میرسد که خواب و استراحت، حتّى اخلاق و ایمان خود را از دست میدهد تا درآمد مادّى بیشترى از هر طریق به دست آورد و سرانجام به موجودى ناتوان و بدون اراده تبدیل میشود، در حالیکه هنوز از نظر روحى اشباع نشده است، زیرا، آن چه را یافته است، از نظر اشباع روحى، سرابى بیش نبوده است.
طمع و تكاثر و افزون طلبى، بردگى و اسارت دائمى به همراه دارد. به فرموده مولا على عليه السلام:
“الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّد.[1]
امّا درمان اين درد هم، “قناعت” است.
قناعت و كفاف، سرپوشى بر نفس حريص آدمى و مهارى بر افزون طلبى انسان است، تا انسان، با اسارت در چنگ حرص و هوس، رسوا نشود.
“قانع”کسى است که در میان جسم و روح او هماهنگى برقرار شده و هنگامى که به مقدار کفایت و نیاز بیابد، روح و جسم او اشباع میگردد، پس بی جهت حرص نخورده و به حقوق کسى تجاوز نمیکند.
در حقیقت “قناعت”، یک نوع بی نیازى روحى و برخوردارى از سرمایه اعتماد به نفس و قدرتهاى اخلاقى است.
**
وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ
خدایا؛ مرا اهل عدل و انصاف قرار ده؛
“عدل”، قانونى است که تمام نظام هستى بر محور آن استواراست و به معنى واقعى کلمه، آن است “که هر چیزى در جاى خود باشد”
– بنابراین، هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق دیگران، بر خلاف اصل “عدل” است.
عدل کلمه زیبا ولی تحمل آن بسیار ناگواراست.
“انصاف”، يعنى آنچه براى خود مى خواهيم، براى ديگران هم بخواهيم.
آنچه برخود نمى پسنديم، براى ديگران هم نپسنديم.
حق را ميان خود و ديگران، «نصف» كنيم، «انصاف» داشته باشيم.
**
وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ
خدایا؛ از هرچیزی که از آن میترسم در امانم بدار؛ در دنیا حوادث طبیعی مثل؛ زلزله ها؛ و بلایایی زمینی؛ و مرض ها؛ مثل کرونا و…!
در قیامت نیز که “فزع اکبر” است بلایایی فراوانی است و ما از خدا می خواهیم ما را از آن بلایا هم محفوظ دارد.
**
بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِین
به عصمت خودت؛ به حفظ خودت ؛ به نگهبانی خودت قسم که مرا از امور مورد ترس نگهداری کن و دعاهای امروز را در حق من مستجاب کن.
****
م، خرمی
دوازدهم رمضان المبارک 1441