ارتباط با نسل جوان
هدایت و تربیت نسل جوان به لحاظ اهمیتی که دارد امروزه بیش از گذشته مورد توجه اندیشمندان و دلسوزان جوامع مختلف قرار گرفته است. جوان دارای خصوصیات عاطفی، اجتماعی و جسمانی است. حساسیت، تنوع خصلتهای رفتاری، هیجانهای درونی، علاقه شدید به دوستی با همسالان، عدم کنترل رفتار، حب ذات، الگو پذیری و تقلید، افتخار به شخصیت و تشخص طلبی و میل به آزادی، شمهای از ویژگیهای اوست.
با توجه به این ویژگیها، شیوه رفتاری امام صادق علیه السلام با جوانان، و همچنین سخنان و دستور العملهای آن حضرت برای جوانان و برخورد با آنان، بهترین نسخه شفا بخش و راهگشاست. نگاههای مهربان، بزرگداشت شخصیت، توجه به استعداد و صلاحیت آنان، احترام به نیازهای فردی و اجتماعی، رفتار محبتآمیز و حکیمانه و سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوی آن حضرت بود و شیفتگی آنان به رهبر خویش، ریشه در شیوه رفتار و گفتار آن حضرت نسبت به مخاطبین و شاگردان خویش دارد.
آن حضرت به سرعتِ پذیرش سجایای اخلاقی در نوجوانان توجه کرده و به ابوجعفر (مؤمن طاق) میفرماید:
«علیک بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر (2) بر تو باد تربیت نوجوانان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبیها را میپذیرند.»
در اینجا چند نمونه از رفتار آن حضرت را در برخورد با نسل جوان میخوانیم:
1 – آن روز یکی از شلوغترین ایام حجبود. امام صادق علیه السلام با گروهی از یارانش گفتگو میکرد. در این هنگام هشام بن حکم که تازه به دوران جوانی گام نهاده بود، خدمت امام رسید. پیشوای شیعیان از دیدن این جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و کنار خویش نشاند و گرامی داشت. این رفتار امام، حاضران را که از شخصیتهای علمی شمرده میشدند، شگفت زده ساخت. وقتی امام علیه السلام آثار شگفتی را در چهره حاضران مشاهده کرد فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده – این جوان با دل و زبان و دستش (با تمام وجود) یاور ماست.» سپس برای اثبات مقام علمی هشام برای حاضرین، درباره نامهای خداوند متعال و فروعات آنها از وی پرسید و هشام همه را به نیکی پاسخ گفت. آن گاه حضرت فرمود: «هشام! آیا چنان فهم داری که با منطق و استدلال، دشمنان ما را دفع کنی؟ هشام گفت: آری. امام فرمود: «نفعک الله به و ثبتک – خداوند تو را از آن بهره مند سازد و [در این راه] ثابت قدم بدارد.» هشام میگوید: بعد از این دعا هرگز در بحثهای خداشناسی و توحید شکست نخوردم. (3)
2 – مفضل بن عمرو نماینده امام صادق علیه السلام در شهر کوفه بود. او از طرف امام موظف بود به مشکلات دینی، مالی و اجتماعی مردم کوفه رسیدگی کند و در این زمینه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمی برقرار کرده بود، برای همین عدهای این دوستی را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روی آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخواری، ترک نماز، کبوتربازی و حتی به سرقت و راهزنی متهم کردند! این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده میشدند، شایع کردند که مفضل افراد بی مبالات و لاابالی را پیرامونش گرد آورده است. وقتی این شایعات به اوج رسید، گروهی از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادق علیه السلام چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوترباز همنشین است، شایسته است دستور دهید این افراد را از خود دور سازد.» امام صادق علیه السلام بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامهای برای مفضل نوشته، مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصا به مفضل تحویل دهند. آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعی به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق علیه السلام را به دست مفضل دادند. وی نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد. امام علیه السلام به مفضل دستور داده بود که؛ چیزهایی بخرد و به محضر امام علیه السلام ارسال کند. در این نامه اصلا اشارهای به شایعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسید: اکنون چه باید کرد؟ گفتند: این اشیاء خیلی هزینه دارد. باید بنشینیم، تبادل نظر کنیم و از شیعیان یاری بجوییم. در واقع هدفشان این بود که فعلا خانه مفضل را ترک کنند. مفضل گفت: تقاضا میکنم برای صرف غذا در اینجا بمانید. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادی را به سراغ همان جوانانی که از آنها بدگویی شده و به کارهای ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد. وقتی نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق علیه السلام را برای آنان خواند. آنان با شنیدن کلام امام صادق علیه السلام برای انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت کوتاهی بازگشتند. هر کدام به اندازه وسع خویش روی هم نهاده و در مجموع دو هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت: شما میگویید این جوانان را از خودم برانم و گمان میکنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟! (4)
در اینجا به بخشی از شیوهها و راهکارهای عملی برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمد علیهم السلام می پردازیم:
1 – رفتار نیکو و ملایم
نوجوان، قلبی پاک و روحی حساس و دلی نازک و عاطفی دارد. در برخورد با او باید راه نرمی و ملایمت پیش گرفت. نگاه مهربان، ارزش دادن به شخصیت و رفتار خوش، بهترین شیوه ارتباط با اوست. محبت، اظهار علاقه، صدا کردن با القاب، عناوین و نامهای زیبا، او را به سوی مبلّغ و مربی جذب میکند و در این حال میتوان ارتباط قلبی و عاطفی با او ایجاد کرد، سخنانش را شنید، راهنمایی کرد، لغزشها را متذکر شد و بالاخره در عالم دوستی که یک ارتباط شدید روحی و عاطفی برقرار است، میتوان صفات زیبا را به او القاء نمود، نیازهای بسیاری را از او برطرف کرد و از آلودگیها او را بر حذر داشت، زیرا گرایش جوان به خوبیها و زیباییها از دیگران بهتر و سریعتر انجام میپذیرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «من لم تکن فیه ثلاث خصال لم ینفعه الایمان: حلم یرد به جهل الجاهل و ورع یحجزه عن طلب المحارم و خلق یداری به الناس (5) – هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودی نخواهد برد: اول – بردباری، که جهل نادان را برطرف کند. دوم – پارسایی، که او را از حرام باز دارد. سوم – رفتار نیکو، که با مردم مدارا نماید.»
2 – آگاهی دادن در مسائل دینی
یکی از علل دین گریزی برخی جوانان و نوجوانان عدم آگاهی به مسائل دینی است. زیرا انسان طبیعتا هر چه را نشناسد به سویش نمیرود و افکار و احساسات و حواس خود را به سوی آن معطوف نمیدارد. اما شناخت و آگاهی از خوبیها و زیباییها به ویژه اطلاع از منافع آن، سریعا انسان نفع طلب را به آن جذب کرده و آن را در نزد شخص، دوست داشتنی میکند. برای همین اگر جوانان با آثار و برکات و احکام و معارف دین آشنا شوند، فاصله آنان با حقایق دینی کم خواهد شد. افزون بر این، نسل جدیدی که معمولا از مسائل و حقایق دینی بی اطلاع یا کم اطلاع است و بصیرت و معرفت کافی از دین ندارد، تحت تاثیر تبلیغات و هجمههای فرهنگی دشمنان قرار میگیرد. امام صادق علیه السلام به بشیر دهان (روغن فروش) فرمود: «لا خیر فی من لا یتفقة من اصحابنا یا بشیر ان الرجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فی باب ضلالتهم و هو لا یعلم (6) – از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفقه نکند ارزش ندارد. ای بشیر! اگر یکی از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج میشود، هر گاه به آنها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهی قرار میدهند در حالی که خودش نمیداند.» ضرورت یادگیری احکام دینی در منظر پیشوای ششم آن قدر مهم است که میفرماید: «لو اتیت بشاب من شباب الشیعة لایتفقه لادبته (7) – اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقه نمیکند، او را تادیب خواهم کرد.»
3 – شناساندن آسیب های اجتماعی
آشنا نبودن نسل جدید با آفتهای اجتماعی موجب افت ارزشهای اخلاقی و توفیق دشمنان فرهنگی و رواج خلاف و حرام در میان جوانان میباشد. اگر جوانان مسلمان با این آفتها آشنا باشند و از عواقب بد آن در میان افراد جامعه اطلاع یابند، بنابر فطرت پاکی که خداوند در نهاد آنها قرار داده از آن آفتها فاصله خواهند گرفت و دامن خویش را به چنین آفتهای اجتماعی آلوده نخواهند کرد. صادق آل محمد علیه السلام مواردی از آفتهای اجتماعی را چنین فهرست فرموده است:
الف) ستم کردن ب) فریبکاری ج) خیانت د) تحقیر و خوار کردن دیگران ه) اف گفتن: (نق بزند، غرغر کند و به این وسیله زحمات دیگران را نادیه گرفته و خود را چیزی پندارد.) و) دشمنی، کینه توزی و اظهار عداوت با برادران دینی ز) تهمت زدن ح ) داد و فریاد و پرخاشگری ط) طمع کاری و حرص به دنیا. «و ان لایظلمه و ان لایغشه و ان لایخونه و ان لایخذله و ان لایکذبه و ان لایقول له اف و اذ قال له اف فلیس بینهما ولایة و اذ قال له انت عدوی فقد کفر احدهما و اذا اتهمه انماث الایمان فی قلبه کما ینماث الملح فی الماء (8) – به برادر ایمانی خود ستم ننماید، او را فریب ندهد، به او خیانت نکند، او را کوچک نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اف نگوید و اگر به او اف بگوید (غرغر کند) ولایت بین آن دو قطع میشود و اگر به برادر ایمانیاش بگوید تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر [باطنی] میشود و اگر برادرش را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب میشود مانند ذوب شدن نمک در آب.» (9)
4 – ترغیب به دانش افزایی
یک جوان مسلمان باید از علوم روز آگاهی کافی داشته باشد. تخصص در کنار تعهد یک اصل مسلم و تردید ناپذیر در فرهنگ ماست. کسانی در عرصه زندگی به اهداف دلخواه خود میرسند که با شناخت دانشها و مهارتهای عصر خود به قلههای سعادت نائل شده و با تعهد و ایمان خویش، اعتماد افراد جامعه را به خود جلب میکنند. از منظر حضرت صادق علیه السلام کسب دانش و مهارتهای فنی برای یک جوان ضروری است. آن حضرت میفرماید: «لست احب ان اری الشاب منکم الا غادیا فی حالین، اما عالما او متعلما (10) – هیچ وقت دوست ندارم یکی از جوانان شما (شیعه) را ببینم مگر اینکه در یکی از دو حال، شب و روز خود را سپری کند؛ یا دانا باشد یا یاد گیرنده.»
5 – عادت دادن به حسابرسی
یک تاجر زمانی در کار خود پیشرفت میکند که در هر شبانه روز به حساب خود رسیدگی کرده و سود و زیان معاملات خویش را بداند و گرنه بعد از مدت کوتاهی سرمایه و هستی خود را از دستخواهد داد. جوانی، یک سرمایه و فرصتبسیار عالی برای هر شخص میباشد. اگر یک جوان به حساب عمر خود رسیدگی نکند و نداند که آیا در مقابل عمر خویش چه چیزی به دست آورده است، در آیندهای نه چندان دور سرمایه معنوی خویش را به باد فنا خواهد داد. اما اگر به حساب روزانهاش برسد و ببیند که در مقابل هر روز از دست رفته، یک قدم به سوی کمال برداشته، خوشحال شده و آن را تکرار کند و در مقابل انحطاط فکری و اخلاقی غمگین گشته و سعی در جبران آن داشته باشد، بدیهی است که رو به سوی رشد و ترقی خواهد نهاد. امام صادق علیه السلام به ابن جندب که یک جوان فعال و پرشور و باایمان بود، میفرماید: «یا بن جندب! حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیلة علی نفسه فیکون محاسب نفسه فان رای حسنة استزاد منها و ان رای سیئة استغفر منها و لئلا یخزی یوم القیامة (11) – ای پسر جندب! هر مسلمانی که ما را میشناسد شایسته است که رفتار و کردار خود را در هر شبانه روز بر خود عرضه دارد و حسابگر نفس خویش باشد تا اگر کار نیکی در آنها دید، بر آن بیفزاید و اگر کار بدی در اعمال خود مشاهده نمود، از آنها توبه کند، تا در روز قیامت دچار ذلت و حقارت نشود.»
6 – تعدیل حس دوست خواهی
انسان با انس با دوستانش احساس مسرت و لذت میکند. او در همنشینی با رفیق شفیق، نشاط و نیرو میگیرد و این یک نیاز طبیعی اوست و باید ارضاء شود. یک جوان در اثر این حس به سمت دوستان و همفکران خود کشیده میشود، او عاشق رفاقت است و دنبال ارتباط با هم سن و سالان خود میباشد. از طرف دیگر بر اثر غلبه احساسات و شور و شوق جوانی و نپختگی نگرش عقلانی، ممکن است در دام دوستان ناباب و یا صیادان و شیادان بیفتد. از این رو در انتخاب یک دوست ممکن است دچار مشکلات گردد. امام جعفر صادق علیه السلام دقیقا روی همین نکته انگشت اشارت نهاده و به جوانان چنین رهنمود میدهد: «الاخوان ثلاثة: فواحد کالغذاء الذی یحتاج الیه کل وقت فهو العاقل. و الثانی فی معنی الداء و هو الحق. و الثالث فی معنی الدواء فهو اللبیب (12) دوستان سه دسته هستند؛ اول: کسی که مانند غذا در هر زمان به او نیاز هست و او دوست عاقل است. دوم: کسی که [برای انسان] مانند بیماری و درد [رنج آور] است، و او دوست احمق [و نادان] است و سوم: کسی که وجودش برای فرد همانند داروی حیات بخش است، و آن رفیق روشن بین [و اهل تفکر] است.»
7 – ضرورت ازدواج
هر جوانی فطرتا نیازمند ازدواج است و باید به این نیاز خدادادی و طبیعی از طریق مشروع جواب دهد. اما بعضی جوانان با بهانه قرار دادن بعضی مشکلات و سختیها از این سنت الهی روی بر تافته و خود را در دام نفس شیطانی گرفتار میکنند. به آنان باید توجه داده شود که این پیمان مقدس در میان تمام ملتها وجود داشته و محبوب ترین بنیان نزد خداوند متعال است. با ازدواج، شخصیت و ایمان دو جوان کامل میشود. صادق آل محمد علیه السلام فرمود: «من تزوج احرز نصف دینه فلیتق الله فی النصف الآخر (13) – کسی که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است، پس باید در نصف دیگرش تقوای الهی پیشه کند.» و در حدیث دیگری، آن حضرت به جوانان چنین پیام دادند: «رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین رکعة یصلیها اعزب (14) – دو رکعت نماز که فرد ازدواج کرده میخواند بر هفتاد رکعت نماز یک فرد مجرد برتری دارد.»
8 – تشویق به نماز
بر اساس متون دینی ما نماز عامل کمال انسان و حافظ او از آلودگیها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوی تاثیر بسزایی در بیدار کردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز تسلی بخش و آرامش بخش دلهای مضطرب در انسانهای خسته و نگران است. نماز، شاخص رهروان راه خدا و بهترین وسیله ارتباط صمیمانه با رب العالمین است. تجربه و آمار گواهی میدهد که درصد بالایی از خلافکاران و هنجارشکنان در جامعه اسلامی در خانوادههایی بزرگ شدهاند که یا نماز نمیخوانند و یا آن را سبک میشمارند. پیشوای ششم شیعیان جایگاه مهم نماز را در زندگی و رفتار روزانه یک مسلمان برای اقشار مختلف به ویژه جوانان تبیین نموده و می فرماید: «اول ما یحاسب به العبد علی الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله (15) – [روز قیامت] اولین چیزی که از بنده محاسبه میشود نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سایر اعمالش پذیرفته میشود اما اگر نماز او رد شد، سایر اعمال [نیک] او نیز رد خواهد شد.»
آن حضرت در مورد زیانهایی که در اثر دوری از نماز برای انسان رخ میدهد به ابن جندب فرمود: «ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فی الخلوات، المستهزئین بالله و آیاته فی الفترات اولئک الذین لاخلاق لهم فی
الآخرة و لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم (16) – وای بر آنها که از نماز غفلت کنند و در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین استهزاء کنند، آنان کسانی هستند که در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامتبا آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد کرد و عذاب دردناک برای آنهاست.»
9 – تقویت اندیشه های مثبت
با تقویت تفکر مثبت در جوانان میتوان صفات نیک و خصلتهای زیبا را در وجود آنها ایجاد کرد. آن گاه با فضاسازی مناسب و به وجود آوردن بسترهای لازم، آنها را به تکرار رفتارهای مثبت متمایل کرده و آن رفتارها را به صورت عادات پایدار در وجود آنان در آورد. بخشی از اندیشههای مثبت در کلام امام جعفر صادق علیه السلام عبارتند از:
الف) دیدار دوستان و تقویت حس همیاری: آن حضرت، نیکی به دوستان و دیدار آنان را برترین عبادت برشمرده و فرمود: «ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الی بر الاخوان و زیارتهم – خداوند به چیزی همانند گام برداشتن در راه نیکی به برادران دینی و دیدار و زیارت آنها عبادت نشده است.»
ب) انس با خدا: چه زیباست که جوانان پاک همیشه خدا را بهترین انیس خود بدانند و در سختیها او را همدم و پناهگاه خویش برگزینند. آن حضرت فرمود: «آنسوا بالله واستوحشوا مما به استانس المترفون; (17) – [انسانهای با ایمان] با خدا انس گرفتهاند و از آنچه که مال اندوزان و دنیا پرستان به آن انس گرفتهاند، در هراسند.» آری، آنان از نعمتهای خداوندی بهره میبرند، اما به آنها دل نمیدهند. آنان دلبسته خدا بوده و با یاد او آرام میشوند.
ج) پایداری در راه هدف: پایداری در راه ایمان و عقیده از عوامل توفیق و پیروزی است. یک جوان آن گاه به آرزوهای مشروع و دلخواه دست مییابد که پشتکار و استقامت داشته باشد. مهمترین آرزوی هر جوان نیل به سعادت حقیقی و قرب پروردگار – که جلوه تمام کمالات، زیباییها و خوبیهاست – میباشد. پیشوای صادق شیعیان فرمود: «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة و لا ظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الا اعطاهم (18) – اگر شیعیان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست میدهند. ابرهای رحمتبر آنها سایه میافکند. مانند روز میدرخشند، از زمین و آسمان روزی میخورند و آنچه از خدا بخواهند، به آنها عطا میکند.»
د) دستگیری از افتادگان: معلی بن خنیس میگوید: «امام صادق علیه السلام در شبی بارانی از خانه به سوی ظله بنی ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گویی چیزی از دست او بر زمین افتاد. حضرت فرمود: به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزدیک رفته سلام کردم. فرمود: معلی تو هستی؟ عرض کردم! آری فدایت شوم! فرمود: با دست خود زمین را جست وجو کن، هر چه یافتی آن را به من بازگردان. معلی میگوید: نانهای زیادی روی زمین افتاده بود. یکی یکی، دوتا دوتا پیدا میکردم و به آن حضرت میدادم. کیسهای پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگینی، آن را به زحمت حمل میکرد. عرض کردم: اجازه دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: من از تو شایسته ترم، ولی با من بیا. به ظله بنی ساعده رسیدیم. گروهی را دیدم که در خواب بودند. آن حضرت یک یا دو قرص نان را در زیر سر آنان میگذاشت. توزیع نان به آخرین نفر که تمام شد، بازگشتیم. عرض کردم: فدایت شوم، آیا اینها شیعه هستند؟ فرمود: اگر شیعه بودند حتی در نمک طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگی میکردم.» (19)
ه) توجه به غذا: یک جوان مسلمان همچنان که به سلامت روح خود میاندیشد، در پرورش جسم نیز کوشاست. او فردی ضعیف البنیه، کسل و منزوی نیست بلکه به بهداشت غذای خویش در کنار بهداشت روانش توجه دارد. از راه تغذیه صحیح و ورزش، جسم خود را تقویت میکند و از راههای مختلف نشاط خویش را به دست می آورد، اما در عین حال به حلال و حرام بودن غذایی که میخورد توجه کامل دارد و آثار مخرب غذای حرام و غیر مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق علیه السلام میفرماید: «شیعتنا لا یاکلون الجری…و لایشربون مسکرا (20) – شیعیان ما مارماهی نمیخورند … و شراب و مسکرات نمینوشند.»
و) شیوه برخورد با اهل معصیت: در اصلاح رفتار غلط و ناپسند دیگران و کسانی که به نوعی مرتکب گناه میشوند، باید شیوهای کارآمد در پیش گرفت و ترس و یأس آنان را در پیوستن به ردیف خوبان از میان برداشت و با نیک رفتاری و امید دادن، روحیه شکستخورده آنان را تقویت نموده و بازسازی کرد. امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تقل فی المذنبین من اهل دعوتکم الا خیرا، واستکینوا الی الله فی توفیقهم (21) – در مورد همکیشان گنهکار خود جز خوبی و نیکی چیزی نگویید و از خداوند توفیق هدایت آنان را بخواهید.»
ز) در اندیشه شغل حلال: عبدالاعلی بن اعین در یک روز تابستانی بسیار گرم در یکی از کوچههای مدینه، امام صادق علیه السلام را ملاقات کرد و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدایت شوم! با این مقام و منزلت و رتبهای که نزد خداوند دارید و خویشاوندی که با پیامبر برای شماست، باز هم برای دنیای خویش تلاش میکنید و در چنین روز گرمی خود را در فشار و سختی قرار میدهید؟! امام در پاسخ فرمود: ای عبدالاعلی! جهت یافتن روزی و درآمد حلال بیرون آمدهام تا از افرادی همانند تو بی نیاز شوم.» (22)
ح) برنامه ریزی صحیح در زندگی: امام صادق علیه السلام میفرمود: «فان الله یعلم انی واجد ان اطعمهم الحنطة علی وجهها و لکنی احب ان یرانی الله قد احسنت تقدیر المعیشة (23) – خدا میداند که میتوانم به بهترین صورت، نان گندم خانوادهام را تهیه کنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزی صحیح زندگی ببیند.»