««در امتداد غدیر(6)»»

««در امتداد غدیر(6)»»

پیامدهای ویرانگر، در نادیده انگاری«یوم الغدیر»!؟

پیامبر اعظم به دستور خداوند، در «یوم الغدیر» انتقال مسؤلیت امامت و زمامداری هدایت خلق را، عملاً انجام داده و راهنما و رهبر بعد از خودش را، رسماً به مسلمانان معرفی نمود. این واقعه مهم، حساس و تاریخی در آخرین سال حیات مبارک رسولخدا(ص) درست پس از پایان یافتن آخرین حج حضرت(حج وداع) در محلی بنام «غدیر خم» اتفاق افتاد. پیامبراکرم(ص) با بالا بردن دست امام علی(ع)، وی را بعنوان نخستین امام و جانشین پس از خودش به مسلمانان معرفی نموده به آنها فرمان داد که پس از وی باید از علی(ع)  فرمان برند و از وی اطاعت کنند، چرا که اطاعت از وی همانند اطاعت از پیامبر بوده و اطاعت از پیامبر همچون اطاعت از خداست[1].

images (11)متأسفانه «ابلاغ پیامبر» آنگونه که انتظار می رفت عملی نگردید! بلکه، بلافاصله پس از رحلت آن حضرت «انحراف بزرگی» در مسیر ترسیم شده ای پیامبراکرم(ص) ایجاد گردید. انحرافی که کژی های بسیاری در تاریخ اسلام را بدنبال داشت. با ظهور«اسلام خلافتی» بخشی مهمی از امامت (حکومت) از بدنه ای اصلی آن جدا افتاده غصب گردید. این حرکت نادرست، نتایج ناخوشایندی همچون: غصب فدک؛ یورش به خانه ای تنها یادگار رسولخدا(ص)؛ منع کتابت حدیث؛ انکار فضائل اهلبیت(ع)؛ خانه نشینی امام علی(ع)؛ شکست بایکوت سیاسی بنی امیه؛ بازگشت قدرت به امویان؛ طغیان و نافرمانی اصحاب در برابر خلافت امام علی(ع)؛ به چالش کشیدن خلافت امام حسن(ع)؛ به خاک و خون کشیدن امام حسین(ع) اصحاب و یارانش و… را بدنبال داشت.

انکار امامت منصوص و نادیده انگاری واقعه عظیم غدیر؛ انحرافات جبران ناپذیری در پی داشت، که چهره ای اسلام اصیل را دگرگون نموده و مسیر تاریخ اسلام را تغیر داد. شوربختانه پیآمدهای ویرانگر و سوزنده ای این کج روی ها و کژ اندیشی ها از همان آغاز تا کنون، همچنان گریبانگیر جامعه اسلامی بوده و مسلمانان ضرر های جبران ناپذیری را متحمل شده و میشوند، گویا این حکایت تلخ و دردناک را پایانی نیست که نیست!؟

از آن پس؛ امام علی(ع)دیگر نتوانست میراث به تاراج رفته ای خویش را باز پس گیرد، ناچار شد که خار در چشم و استخوان در گلو، سالهای متمادی سکوت نموده، همنشین نخلستان شود و همنفس چاه، تا اصل و اساس اسلام محفوظ بماند. با این وجود سالهای سرد و سخت؛ سکوت گذشت. ولی، موریانه انحراف چنان به جان درخت اسلام و نهال نوپای امت افتاده بود، که اسلام همچون پوستین وارونه استعمال گردیده[2] و یا همچون ظرف واژگون، از محتویات اصلی خویش تهی گشته[3]و تنها نامی از آن باقی مانده بود!.

گرچه سالها بعد امام علی(ع)پس از بدست گیری زمام خلافت، در نخستین گام، طرح های اصلاحی خویش را روی دست گرفت و در سدد پیرایش و پاکسازی گرد و غبار انحرافات و کژی ها از جامعه اسلامی برآمد. اما، دوران کوتاه خلافت امام، با چنان چالش های ویرانگر، از جانب مخالفان رو برو گردید، که اصلاحات وی عملاً ناتمام مانده به جای نرسید. سرانجام همین اصلاحگری به جنگ های خونین جمل، صفین و نهروان با گروه های ناکثین، قاسطین و مارقین انجامید و در نهایت با شهادت امام پایان یافت.

باند «طلقا» بر کرسی خلافت!

بی گمان انحرافی که از سقیفه با ظهور «اسلام خلافتی» آغاز گشته بود، با پیروزی معاویه بن ابی سفیان سرکرده «باند طلقا[4]» به خوبی به بار نشست و «اسلام خلافتی» به «سلطنت موروثی» تبدیل گردید. عصر معاویه دوران دگرگونی تمام احکام و دستورات دین بود! در این زمان اسلام به گونه ای تصویر گردید، که معاویه میخواست. بنابراین، «اسلام اموی» جای «اسلام نبوی» را کاملاً پر کرد و در جامعه اسلامی چنان ریشه دوانید که همگان باور کرده بودند، اسلام همانی است که از شام توسط فرزند ابوسفیان و امویان دیکته میشود.

در این دوران سرد و سیا، «اسلام نبوی» به نابودی سوق داده شد و حتی «اسلام خلافتی» نیز کنار گذاشته شد. سب و لعن امام علی(ع) بدستور معاویه جزی از خطبه های نماز جمعه قرار گرفت[5]. ده ها سال مردم و خطیبان نماز شان را، با لعن «ابوتراب»(امام علی(ع)) آغاز و با سب آنحضرت به پایان می بردند[6]!؟ سرانجام خلافت به سلطنت تبدیل گردید و معاویه با استفاده از حربه «زر، زور و تزویر» توانست، برخی از مردم را به پای میز بیعت با فرزند فاسدش «یزید» کشانده و برخی دیگر را ودار به سکوت نماید[7].

ادامه دارد… .


[1] – علامه امینی، الغدیر، ج1، ص25 به بعد.

[2]– نهج البلاغه، خطبه 108 .

[3]– نهج البلاغه، خطبه 103 .

[4]– در جریان فتح مکه پیش از ورود نیروهای پیروز اسلام و شکست نهایی شرک و کفر، ابو سفیان اموی سرکرده مشرکان و دشمنان اسلام، با همکاری عباس عموی پیامبر، پنهانی به اردوگاه مسلمانان آمده، نزد رسولخدا(ص) شرفیاب گردید. با وجود دشمنی پایدار این فرد با اسلام، پیامبراکرم(ص) با مهربانی با وی برخورد نموده وی را دعوت به اسلام نمود. ابوسفیان ناچار شد از ترس جانش در ظاهر مسلمان گردد، به پاس این تغیر ظاهری رسولخدا(ص) هنگام ورود سپاه اسلام به شهر مکه، علاوه برمسجدالحرام، خانه ابوسفیان را نیز محل امن قرار داد. پس از فتح مکه وقتی همه ای مشرکان به رهبری ابوسفیان نزد پیامبر حاضر شدند. حضرت از ایشان پرسید که با آن همه ظلم، ستم و دشمنی آنان نسبت به اسلام و مسلمانان انتظار دارند، پیامبر با آنان چه برخوردی داشته باشد؟ در جواب گفتند: تو کریم فرزند کریمی، جز بخشش انتظار دیگری از تو نداریم. حضرت در پاسخ فرمود: « اذهبوا فانتم الطلقا» یعنی بروید که شما در راه خدا آزاد شدگانید. وزان پس این جماعت(مردم مکه بخصوص امویان) که اکثریت شان، از بنی امیه بودند به «طلقا» یا آزادشدگان شهرت یافتند. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص60 ؛ طبری، تاریخ الطبری، ج3، ص53 تا 61 .

[5]– یعقوبی، همان، ج2، ص223-230-235؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج3، ص4-26-32-71-144؛ طبری، همان، ج5، ص254-267-275-405 .

[6]– لعن امام علی(ع) بدینصورت ده ها سال، یعنی تا زمان خلافت عمربن عبدالعزیز اموی، ادامه یافت. سرانجام ایشان طی بخشنامه ای به سراسر جهان اسلام نوشت، که از آن پس سب و لعن امام علی(ع)ممنوع است. یعقوبی، همان، ج2، ص305؛ مسعودی، همان، ج3، ص183.

[7] – سبحانی، همان، ج4، ص58 ؛ ج6، ص429 – 556 .



دیدگاهها بسته شده است.