شهادت امام نهم حضرت جواد الأئمه را به تمامى شیعیان آن بزرگوار تسلیت مى گوییم

امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت با سیل رنج ها رویارو بود؛ مشکلاتی که گاه از سوی حاکمان، زمانی از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهی از سوی جاهلان، متعصبان، گروههای انحرافی متوجه آن حضرت می شد.

34

شهادت امام نهم حضرت جواد الأئمه را به تمامى شيعيان آن بزرگوار تسليت مى گوييم

 

الف) سیمای جواد الائمه در یك نگاه امام محمد بن علی علیهما السلام (جواد الائمه) نهمین امام از خاندان اهل بیت علیهم السلام است. القابی كه برای آن امام برشمرده اند و هر یك گویای بعدی از شخصیت آسمانی حضرت است، عبارت اند از: «مختار، مرتضی، متوكل، متقی، زكی، تقی، منتجب، مرتضی، قانع، جواد، عالم ربانی، منتجب المرتضی و…..» (31) ابن صباغ مالكی از القاب «جواد، قانع، مرتضی.» یاد می كند و می گوید: مشهورترین لقب امام، «جواد» است. (2) شیخ صدوق نیز می نویسد: به محمد بن علی الثانی، تقی گفته شد؛ چون از خدا تقوا پیشه كرد و زمانی كه مامون شبانه با حالتی مست وارد شد و او را با شمشیر زد و گمان كرد حضرت را كشته است، خداوند او را نگه داشت. (3) كنیه های حضرت نیز عبارت اند از: ابو جعفر ثانی (كنیه جدش امام باقر علیه السلام) و ابو علی. (4) به نوشته ابن صباغ مالكی، چهره ای سفید و اندامی متوسط داشت (5) و نقش انگشترش به نقل طبری «العزة لله.» مانند انگشتر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. (6) مادر حضرت، سبیكه نوبیه بود. (7) به نقل شیخ مفید فرزندان حضرت «علی الهادی علیه السلام، موسی، فاطمه، امامه.» بودند (8)و طبرسی از دختران به «حكیمه، خدیجه، ام كلثوم.» اشاره می كند و می گوید: برخی تنها از فاطمه و امامه یاد كرده اند. (9) شیخ طوسی روز دهم رجب را سال تولد وی می داند (10) و به نقل طبرسی آن امام در عصر معتصم به شهادت رسید. (11) در این هنگام، 25 سال و 2 ماه و 18 روز از دوران حیات امام می گذشت. (12) مرحوم كلینی می نویسد: «محمد بن علی علیهما السلام در حالی كه 25 سال و سه ماه و دوازده روز از عمرش می گذشت، در روز سه شنبه، 6 روز قبل از ذی حجه سال 220 ه. ق شهید شد و بعد از پدر ده سال (منهای بیست روز) زندگی كرد..»(13) ایشان با محمد امین بن هارون تا سال 198 ه. ق (قبل از امامت) معاصر بود. از آن پس با مامون بن هارون (از 198 تا 218 قبل از امامت و 218 تا 203 در زمان امامت) هم عصر بود و سرانجام با معتصم عباسی از 17 رجب یا شعبان 218 ه. ق تا لحظه شهادت، ذی قعده 220 ه. ق معاصر بود. اینك كه در آستانه شهادت جانگداز آن امام بزرگ و غریب قرار گرفته ایم، به بازخوانی گوشه هایی از مظلومیتش در طول دوره امامت تا لحظه شهادت می پردازیم: (14) ب) رنجهای امام جواد علیه السلام امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت با سیل رنج ها رویارو بود؛ مشكلاتی كه گاه از سوی حاكمان، زمانی از طرف كارگزاران و منسوبین به طاغوت ها و گاهی از سوی جاهلان، متعصبان، گروههای انحرافی و… ایجاد می شد. اینك نمونه هایی را مرور می كنیم: 1. شكستن حریم امامت محمد بن ریان می گوید: مامون به هر حیله ای متوسل می شد تا بر امام نفوذ كند، اما ممكن نمی شد، تا اینكه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد. وقتی می خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین كنیزكان خود را طلبید و به هر یك جامی كه داخل آن گوهری بود، داد تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال كنند، اما حضرت به هیچ یك توجهی نكرد. در آنجا مردی بود كه مخارق نامیده می شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشی دراز داشت. مامون او را طلبید. در گفتگوی مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزی از امور دنیا مشغول باشد، من برای مقصود شما كفایت می كنم. آن گاه رو به روی امام نشست، مانند الاغ عرعری كرد و وقتی توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن كرد. امام دقایقی بی توجهی كرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله یا ذا العثون؛ ای ریش دراز از خدا بپرهیز..» مخارق چنان از فریاد امام وحشت كرد كه ساز و عود از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند. وقتی مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتی ابوجعفر بر سرم فریاد كشید، وحشتی مرا فرا گرفت كه هرگز از جانم بیرون نمی رود. (15) 2. تهمت مستی و … فضای تنگ و خفقان آلود حاكم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود كه گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهای سنگینی می كردند و امام تنها به شكوه به درگاه الهی بسنده می كرد. از جمله، عمر از خاندان فرج كه با چپاول و رشوه و دزدی ثروت زیادی فراهم آورده بود و در حكومت بنی عباس نفوذ داشت، مدتی فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج می داد و كار را به جایی رساند كه به امام گفت: به گمانم تو مست هستی! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخی تنها به درگاه الهی پناه برد و فرمود: «اللهم ان كنت تعلم انی امسیت لك صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر؛ خدایا! چنانچه تو می دانی امروز برای تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خواری اسارت را به او بچشان..» طولی نكشید كه در سال 233 ه. ق متوكل بر او غضب كرد و دستور داد 120 هزار دینار به عنوان مالیات و 150 هزار دینار از برادرش بگیرند. او بار دیگر به عمر غضب كرد و دستور داد هر چه می توانند بر گردنش ضربه بزنند و 6هزار ضربه زدند و بار سوم كشان كشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد. واقعه توهین به امام جواد علیه السلام چنان سنگین بود و دل امام هادی علیه السلام را به درد آورده بود كه وقتی خبر مرگ عمر را آوردند، 24 مرتبه «الحمد لله.» گفت. (16) 3. توطئه قتل به اتهام خروج قطب راوندی از ابن ارومه چنین نقل می كند: معتصم تعدادی از وزرایش را فرا خواند و گفت: بر علیه محمد بن علی بن موسی علیهم السلام نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید كه می خواهد خروج كند. آن گاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه كرده ای! امام فرمود: «والله ما فعلت شیئا من ذلك؛ به خدا سوگند! من چنین كاری نكرده ام..» معتصم بر وجود شاهدان پای فشرد. امام هم دستش را بلند كرد و عرض كرد: «اللهم ان كانوا كذبوا علی فخذهم؛ خدایا اگر بر من دروغ بسته اند، آنها را بگیر..» در آن لحظه ایوان لرزید و هر یك از اطرافیان معتصم كه بر می خاست، بر زمین می افتاد. معتصم عرض كرد: «یا ابن رسول الله! انی تائب مما فعلت فادع ربك ان یسكنه؛ ای پسر رسول خدا! از آنچه كردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه كه آن را آرام سازد..» این بار امام دست بلند كرد و عرض كرد: «اللهم سكنه و انك تعلم انهم اعداؤك و اعدائی؛ خدایا! آرامش ساز و تو می دانی كه آنها دشمنان تو و من هستند..» در پی این دعا آرامش به ایوان بازگشت. (17) به كاخ سلطنت گفتا خلیفه با وزیران كای ابا جعفر ترا قصد خروج و انقلاب آمد ز روی افترا، اوراقی آوردند كاینها را گرفتیم از غلامانت، چه نزدت گو جواب آمد بگفتا: بارالها! افترا بستند اگر بر من بگیر این دشمنان، كاین افترا حقش عقاب آمد كه ناگه كاخ گشتی زیر و رو، كآن قوم افتادند خلیفه دید هر یك از خنازیر و كلاب آمد به پوزش معتصم بر دست و پا افتاد و تائب شد بگفت این كاخ ساكن كن، كه سخت این اضطراب آمد بگفتا: بارالها! ساكن این قصر معلق كن كه كاذب توبه كرد، از تو قبول مستتاب آمد (18) ج) اخبار شهادت امام جواد علیه السلام مسعودی می نویسد: وقتی ابوجعفر به دنیا آمد، ابوالحسن (امام رضا علیه السلام) به یارانش فرمود: «فی تلك اللیلة قد ولد لی شبیه موسی بن عمران فالق البحار [و شبیه عیسی بن مریم] قدست ام ولدته فلقد خلقت طاهرة مطهرة. [ثم قال] بابی و امی شهید یبكی علیه اهل السماء یقتل غیظا و یغضب الله علی قاتله فلا یلبث الا یسیرا حتی یعجل الله به الی عذابه الالیم و عقابه الشدید؛ (19) در این شب برای من فرزندی شبیه موسی بن عمران به دنیا آمد كه شكافنده دریاهاست، [و شبیه عیسی بن مریم] مادرش مقدس است و پاك و پاكیزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهیدی می شود كه اهل آسمان بر او می گریند. از روی خشم كشته می شود و خدا بر قاتل او خشم می گیرد؛ پس [قاتل او] نمی ماند مگر اندكی تا اینكه خدا عذاب دردناك و عقاب شدید را به سوی او می فرستد..» امام جواد علیه السلام خود فرموده بود كه «سی ماه بعد از مامون اجل او فرا خواهد رسید. (20) .» و به گفته محمد بن الفرج آن حضرت به او نوشته بود: «خمس را برایم بفرستید كه بیشتر از امسال در بین شما نیستم..» (21) مرحوم كلینی نیز حكایتی دردناك از این آگاهی امام به شهادتش نقل می كند و به نقل از اسماعیل بن مهران می نویسد: وقتی ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد برای بار اول می خواست برود، گفتم: من بر شما می ترسم. با چهره ای گشاده، فرمود: غیبت من در این سال نیست. وقتی بار دوم به سوی معتصم می رفت، گفتم: شما می روید، بعد از شما امامت با كیست؟ حضرت جواد علیه السلام چنان گریست كه محاسنش خیس شد و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم علی علیه السلام است..» (22) د) چگونگی شهادت امام جواد علیه السلام سابقه خباثت و دشمنی معتصم، خلیفه عباسی، نشان می دهد كه دستور قتل توسط وی صادر شده است؛ هرچند عاملان مستقیم آن به نقلهای مختلف، افراد مختلفی باشند و یا هر یك از آنها به عنوان تكمیل كننده پرونده شهادت حضرت عمل كرده باشند. این موضوع به قدری روشن بود كه مسعودی می نویسد: «فلما انصرف الی العراق لم یزل المعتصم و جعفر بن المامون یدبرون و یعملون الحیلة فی قتله؛ (23) وقتی امام جواد علیه السلام [از مكه با همسرش] به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست به كار چاره ای برای قتل او بودند..» روایتهای مختلفی كه به دست آمده، چنین است: 1. روایت مسعودی روایت فوق عامل اصلی قتل را خلیفه عباسی معرفی می كند، مسعودی در ادامه می نویسد: جعفر بن مامون كه از كینه ام فضل نسبت به امام (به دلیل برتری ام ابی الحسن نزد امام) خبر داشت و می دانست كه ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور رازقی سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام داد و حضرت خورد. در این هنگام پشیمان شد و گریست. امام فرمود: گریه ات برای چیست؟ به خدا قسم خدا به فقری گرفتارت كند كه نجات نیابی و به بلایی كه پوشانده نشود..» (24) 2. روایت ابن شهرآشوب معتصم به عبدالملك زیاد، وزیر خود در مدینه، نوشت كه امام و ام فضل را راهی بغداد كند. او هم علی بن یقطین را مطلع كرد و امام راهی شد. معتصم حضرت را گرامی داشت و اشناس (فرمانده ارتشی) را با هدایایی به استقبال فرستاد. همراه آنها شربت ترش مزه (ریواس) آلوده به زهر را هم داد و گفت: این شربت را با یخ خنك كرده ایم و امیرالمؤمنین، احمد بن ابی دؤاد، سعد بن خصیب و جماعتی از بزرگان هم نوشیده اند و خلیفه دستور داده تا خنك است شما هم بنوشید. امام فرمود: شب می نوشم. گفت: آن وقت برفش آب می شود. وی آن قدر اصرار كرد كه امام آن را نوشید. (25) 3. روایت عیاشی زرقان دوست صمیمی ابن ابی دؤاد، بعد از نقل ماجرای قضاوت فقهاء و امام در مورد قطع دست دزد كه به رسوایی قاضیان و سربلندی امام انجامید، می گوید: سه روز بعد، ابی دؤاد نزد خلیفه رفت و گفت: حق امیرالمؤمنین به گردن من باشد، خیرخواهی در بقاء حكومت و شما بر من واجب است و از این حق روی بر نمی گردانم، هرچند مرا در آتش بسوزانند. او گفت: آن چیست؟ ابن ابی دؤاد گفت: وقتی امیرمؤمنان در مجلس فقها رعیتش را جمع می كند تا درباره مسئله ای حكم دهند، آن گاه آنان حكم را براساس آنچه نزدشان ثابت است، اعلام می دارند و این در حالی است كه وزیران و حاجبان و خانواده خلیفه در مجلس حضور دارند و مردم عوامی كه در پشت درها هستند، مطالب را می شنوند، آن گاه امیر از گفته فقهاء دربار روی بر می تابد و به گفته مردی عمل می كند كه بیشتر این امت به امامتش معتقدند و او را سزاوارتر از خلیفه می دانند، با همه اینها، امیرمؤمنان چگونه می تواند از عدم اطاعت مردم و شكست حكومت عباسیان آسوده خاطر باشد؟ رنگ از چهره معتصم پرید و گفت: «جزاك الله عن نصیحتك خیرا..» معتصم روز چهارم به یكی از وزیران دستور داد حضرت را دعوت و مسموم كند و اگر قبول نكرد، بگوید: مجلس خصوصی است. وزیر چنان كرد و امام چون لقمه اول را در دهان گذاشت و احساس مسمومیت كرد، دستور داد مركبش را برای رفتن آماده كنند و در مقابل اصرار میزبان فرمود: خروج من از خانه به نفع توست. امام آن روز و شب را در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید..» (26) منابع: 1) ر. ك: دلائل الامامة طبری، ص 396؛ الارشاد، ص 327؛ اعلام الوری، ج 2، ص 91؛ كشف الغمه، ج 2، ص 343؛ بحار الانوار، ج 50، ص 16. 2) فصول المهمة، ص 254؛ بحار الانوار، ج 50، ص 15. 3) معانی الاخبار، ص 65؛ بحار الانوار، ج 50، ص 16. 4) بحار الانوار، ج 50، ص 13؛ دلائل الامامة، ص 396. 5) فصول المهمه، ص 254؛ بحار الانوار، ج 50، ص 15. 6) دلائل الامامة، ص 397. 7) برخی هم خیزران یا بانویی از اهل بیت ماریه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، ریحانه و كنیه اش ام الحسن، سكینه، دره و اهل مریسیه دانسته اند؛ كافی، ج 1، ص 492؛ ارشاد مفید، ص 297؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 379. 8) ارشاد مفید، ص 327. 9) بحار الانوار، ج 50، ص 13. 10) مصباح المتهجد، ص 805؛ بحار الانوار، ج 50، ص 7. 11) ارشاد، ص 319؛ درباره اقوال دیگر، ر. ك: دلائل الامامه، ص 394؛ بحار الانوار، ج 50، ص 7. 12) كافی، ج 1، ص 492؛ درباره اقوال دیگر، ر. ك: همان ج 1، ص 497. 13) كافی، ج 1، ص 497. 14) درباره امام جواد علیه السلام به مقالاتی كه پیرامون این شخصیت آسمانی در ماهنامه مبلغان نگاشته شده رجوع كنید، این مقالات عبارت اند از: «نگاهی به سیره تبلیغی امام جواد علیه السلام.» ش 2، محمد حاج اسماعیلی؛ «امامت جواد الائمه علیه السلام با نگرشی بر مسئله امامت و بلوغ جسمی.» ش 9، محمد عابدی؛ «مناظره ای از امام جواد علیه السلام.» ش 33، سیدجواد حسینی؛ «ماجرای شهادت امام محمدتقی علیه السلام.» ش 37، سید مجتبی اهری؛ «امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحی.» ش 45، عبدالكریم پاك نیا. 15) كافی، ج 1، ص 494؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 396. 16) بحار الانوار، ج 50، ص 62 و 221؛ كافی، ج 1، ص 496. 17) الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 671؛ بحار الانوار، ج 50، ص 45؛ اثبات الهداة، ج 6، ص 187. 18) دیوان الادب، علامه محمد صالح حائری مازندرانی، ص 282. 19) اثبات الوصیة، ص 210؛ عیون المعجزات، ص 118 (با اختلاف) . 20) بحار الانوار، ج 50، ص 64. 21) اعلام الوری، ج 2، ص 1001؛ بحار الانوار، ج 50، ص 63. 22) كافی، ج 1، ص 323. 23) اثبات الوصیة، ص 219 – 220؛ عیون المعجزات، ص 129 (با اختلاف) . 24) اثبات الوصیة، ص 219؛ عیون المعجزات، ص 129؛ بحار الانوار، ج 5، ص 16. 25) مناقب، ج 4، ص 384؛ بحار الانوار، ج 50، ص 8. 26) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 391؛ وسایل الشیعه، ج 18، ص 490؛ بحار الانوار، ج 50، ص 5.



دیدگاهها بسته شده است.