وقایع روز هشتم محرم

سلام دوستان

امید که عذا داری این شب ها از همه فبول باشد با این امید می روم سراغ وقایع روز هشتم ماه محرم . هر چه به روز عاشورا نزدیک می شویم شاهد حوادث واتقاقات بیشتر در جریان کربلا می باشیم در این روز سه وقایع مهم ثبت تاریخ شده است .http://jispk.persiangig.com/jamia/11-2013/quetta-jamia-muharram-8.jpg

1 – “خوارزمی” در مقتل الحسین و “خیابانی” در وقایع الایام نوشته‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنا براین امام علیه‏السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه : به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏آورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.

2 – در این روز ” یزید بن حصین همدانی” از امام علیه‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد ؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مي‏نوشند از آنان مضایقه مي‏كنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت : ای همدانی ! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ام و نمي‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.

3 – امام علیه‏السلام مردی از یاران خود بنام “عمرو بن قرظة” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه‏السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود “عباس” و فرزندش “علي‏اكبر” را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش “حفص” و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‏السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي‏ترسم خانه‏ام را خراب كنند! امام علیه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را مي‏سازم. ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
4 – پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي‏گردم یا به مملكت دیگری مي‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، “شمر بن ذی الجوشن” سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.

این بود وقایع تاریخی وآن چه که امروز در کربلا گذشت .

اما کویته : در کویته

خوشبختانه تا به حال گه هشتمین روز محرم را سپری می نمایم کدام مشکل خاص مشاهده نشده مراسم ها با تدابیر شدید امنیتی بر گزار می شود .

دیروز خودم شخصا سفری داشتم در بروری شاهد نیروی های امنیتی زیاد بودم که در حال انجام وظیفه بودند . تقریبا در فاصله صد متری شاهد یک نیروی امنیتی می باشی . در برکشت در ورودی علمدار رود در سخت ترین تدابیر امنیتی اتخاذ شده وبازرسی نهای صورت می کیرد . تقریبا بیش از 40 دقیقه ما منتظر در صف بازرسی ماندیم .

سوال های که از همه مخصوصا از راننده می پرسند .

1 – شناختی کارت ؟

2 – از کجا می ایی ؟

3 – به کجا می روی ؟

4 – شغل شما چیست ؟

اگر چیری مشکوک را مشاهده نکند بعد از بازرسی با دستگاه ، احتمالا اجازه ادامه مسیر خواهی یافت در عیر آن صورت اگر سروکارت تان به مرکز که نیزدیک دارند برسد آن وقت حساب کاری تان با کرام الکاتبین است . در آن مرکز خانم وآقا حضور دارند که کاری بازرسی بدنی و دیگر مسایل را انجام میدهند .

از شب هفتم در کویته هیأت ها را بیشتر طبق رسم های محلی در خیابان ها شاهد آنها شان می باشی البته این گونه مراسم در بعضی ار هیأت ها وجود دارد . در شب هفتم ؛ هفت تکیه در بین بعضی هیت مرسوم شده است . آنها باید به هفت مسجد یا تکبه خانه بادسته سینه رنی برود . بازم یاد آوری کنم همه هیت ها آن را انجام نمی دهند .

مثلا هیت نصیر آباد در شب هشتم ذولجناح را از عیدگاه برون نموده تا مسجد خود یعنی نصیر آباد همرا دسته زنی مشایعت می کند .

مانیز بعد از مراسم از جامعه راهی نصیر آباد بودیم تا این شب از آن هیئت دیدن نمایم که در مسیر راه هیئت را با ذولجناح دیدیم .

خیلی وقت است که از عاشقان حسینی این دیار فاصله داشتم . امشب دیدن صحنه هایی زیبایی که عاشقان اش خلق کرده و می کرد اشک هر بیننده تازه وارد را جاری می سازد . ما نیر ترجیح دادم از دوست خود که ما همراهی می کرد . فاصله بگیرم خود در کوشه ای رسانده قطرات اشک خود را در تنهای هدیه کرده باشم .

گفتم حسین جان درست است که آن روز در صحرایی کربلا نبودیم که ترا یاری کنیم بیبین پیروانت همه چیز را به جان خریده از همه چیز خود گذشته ، پیر جوان زن مرد کوچک بزرگ به عزای تو شرکت کرده وامروز به یاری تو می شتابد .

حسین جان تو شاهد باش که ما چه می کشیم !!! امروز مظلوم ترین پیروان تو این مردم است دیگر فرق نمی کند در کجا باشد ؟ باید به جرم پیروی از تو این محنت ها را بکشد وبه آن افتخار می کند .

درطول مسیر راه که با ذولجنال ودسته حرکت می کردیم شاهد افرادی زیادی بودیم که غم غصه سنگینی را با چشم های اشک آلود بر چهره دارند آنها افراد هستند که عزیزانش را در حوداث سال های گذشته ار دست داده است .

من با توجه به آن اضطراب وتهدید های که از طرف دشمنان می شود با دوست عزیزم آقای عاقلی گفتم من شگفت زده شدم از حضور این مردم اعم از زن مرد . ایشان نکته ای را یاد شد که برایم لذت بخش بود .

ایشان گفت : بعد ار حادثه علمدار رود کمی تردید وجود داشت که نکند با این تهدید ها کسی به در چهلم شهدای شرکت نکند . ولی وقتی مردم متوجه این تهدید ها شدند آنهای که توانایی حرکت داشتند شرکت کرده اند که بماند حتی کهنسلان با ویلچر ها و جوانان با بچه های خورد سال با کفن های پوشیده به میدان آمده بودند . که صحنه هایی بینظیر را خلق کردند .

خلاصه : هر کس در این شهر بزرگ شده باشد بی تردید شب های محرم کویته را به آسانی از یاد نمی برند همه ساله حسرت دیدن شهر یک پارچه حسینی هزارگی را به دل دارند .

بیشتر از این شما منتظر نمی گزارم این شما این همه روضه در جامعه امام الصادق (ع ) و وسینه زنی امام باره وهیت نصیر اباد کویته .


[jwplayer mediaid=”3216″]



رحیمی کویته



دیدگاهها بسته شده است.