««سماع !؟»»
این گونه تو که بی می و نی مست میشوی
با نای نی برقص که سرمست می شوی
مستی موهبتی است به مستان دهند همیش
مستی عقوبتی است به دوستان دهند همیش
مستی کجا و کی که به هرخار و خس دهند
سرمست مردمی که مراد اش ز پس دهند !؟
ما با شراب شوق وصال اش شویم مست
نی، با کباب ذوق مرام اش، شویم مست !
هان پیر ماست مرد، که بی سر «سماع» کرد
در بحر خون شنا و ز گودال وداع کرد !؟
حق داری ای عزیز که سرمست میشوی
زیرا که با مرام حسین مست می شوی !؟
مصطفی خرّمی
1 / 3 / 94
«سماع» نوعی رقص درویشی در میان «فرقه مولویه» که با لباس خاص گرد دایره ای می چرخند تا به حالت خلسه می افتند.