««پهلوان گری»»
در رثایی مادرانی که مظلومانه ربوده شده و وحشیانه سر بریده شدند!؟
آتی که مرد همدلی و حس و راز بود
آبی به مهر دل می ربود، سروناز بود
***
آتی نماد زحمت و صبر و تلاش بود
آبی، خودش قناعت و عشق و وفاش بود
***
آتی به شوق بیل بدست اهل کشت و کار
آبی، ز ذوق، «کُوک» کند نقش و زرنگار
***
آتی رفیق فقر، سرفراز به صبر و جود
آبی، درخت صبر و قناعت به هست و بود
***
آتی به پای خواست، ز غیرت بشد امیر
آبی، عزیز زیست کند، کی شود اسیر!؟
***
آتی، به روز رزم، تفنگش، حمایل اش
آبی، به گاهی بزم، چو «کَوکی» مقابل اش
***
آتی، خدایی غیرت و جنگ و شکار بود
آبی، فدایی عزّت و نظم و وقار، بود
***
آتی، که «پهلوان گری» بود، شیر بود
آبی، چو ماده شیر، کنارش دلیر بود
***
آتی، خدایی زنده دلی بود و مرد بود
آبی، خدایی مهر بود و عشق و درد بود
***
آتی، نظاره کن و بیبین حال زار ما !؟
آبی، شماره کن و نه مردی است کار ما
***
آتی، نگر نی مرد، نی مردی نمانده است
آبی، ببخش ما، که دردی، نمانده است !؟
***
آتی، به کوه و دشت، به دشمن امان نداد
آبی، عزیز بود و چنین خسته جان نداد!؟
***
آتی، ببخش ما، که نی غیرت نی جنگ ما
آبی، ببخش ما، که نی عزّت، نی ننگ ما !؟
***
آتی، چو بردگان اسیریم، به نفس خویش
آبی، نی غیرتی، بمیریم ز پس و پیش !؟
***
آتی، نگر که سخت جبون گشته ایم ما
آبی، بیبین که سخت فسون گشته ایم ما
***
آتی، تو سرفراز ز مردی و غیرتی
آبی، تو بر فراز ز عشق و محبتّی
***
آتی، بکوب به «دُهُل» که خوابیم، خواب مرگ
آبی، بیار آتشی، خشک ایم، همچو برگ!؟
***
آتی، بکوب سخت که برپا و «بُور» شویم
آبی، نفس بدم و دعا کن که «جُور» شویم !؟
***
آتی، کجاست؟ نیست، نی رستم نه آرشی
آبی، «سپَن» کجاست؟ نی«نِیکرَه» نی آتشی
***
آتی،«تفنگ» و خنجر و شمشیر تو کجاست؟
آبی، اگر تو سنگ زنی مان، به جدّ، رواست!؟
***
آتی، «سمند» غیرت ما «پوست» گشته است!؟
آبی، «کمند» عزّت ما «سُست» گشته است!؟
***
آتی، بیا و درس شجاعت، بده به ما !؟
آبی، بیا و شور و شهامت، بده به ما !؟
***
به یاد آزاد مردانی که نگهبانان عزّت، عظمت و سرفرازی مردم ما بودند، به ویژه «پهلوانان نامی ناوه گری» و بخصوص راد مرد آزاده مرحوم «برگید اسحق علی خان» داوود.
***
مصطفی خرّمی
20 / 8 / 94