میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی، بر رهروان صدیقش مبارک باد!

آمدی تا شب های بی ستاره را در ماه غرق کنی و دست های تنها مانده را بگیری و تا خدا بالا بکشی.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

34343543534

آمد؛ سیزدهمین حلقه از منظومه نور
سیزدهمین آیه از سوره عترت و سیزدهمین ساقی میخانه عشق.

ابومحمد حسن بن علي(ع) يازدهمين امام شيعيان، فرزند امام هادي(ع) و پدر امام زمان(ع) ومشهور به امام حسن عسکري مي باشد. لقب عسکري از آن جهت به ايشان داده شده که در شهر سامرا که به عسکر نيز مشهور بوده اقامت اجباري داشته است. ايشان مهرباني محض بود و صبر تمام. زنجيرهاي اسارت را بر دست و پاي خود تحمل کرد تا مردم، زمينگير نشوند، تا جهاني را از اسارت در خاک برهاند.در موضع علم و مناظره، مقتدرانه قد علم کرد تا انسان را از جهالت دست و پاگير خويش نجات دهد. پايگاههاي مردمياش، گستردهترين مدرسههاي خودسازي و جامعهپروري بود. اما افسوس که کم بودند آنان که اين را فهميدند.

داستان آموزنده “عبادت در زندان و آزادى برادر”

معتمد عبّاسى همانند ديگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شكنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن كه روزى دستور داد: امام حسن عسكرى عليه السلام را نيز به همراه برادرش جعفر دست گير و زندانى نمايند.

هنگامى كه امام عليه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جوياى حالات او بود كه در زندان چه مى كند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسكرى عليه السلام دائماً روزها را روزه مى گيرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.

و چون چند روزى به همين منوال سپرى گشت ، معتمد به يكى از وزيران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد – حسن بن علىّ عليه السلام – برود و پس از رساندن سلام خليفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش ‍ گرداند.

وزير معتمد گويد: همين كه جلوى زندان رسيدم ، ديدم الاغى ايستاده ، و مثل اين كه منتظر كسى است كه بيايد و سوارش شود.

هنگامى كه داخل زندان رفتم ، ديدم حضرت لباس هاى خود را پوشيده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست كه من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم.

وقتى پيام خليفه را برايش بازگو كردم ، بى درنگ حركت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حركت نكرد و سر جاى خود ايستاد، جلو آمدم و عرض كردم : چرا ايستاده اى ؟ اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم.

گفتم : من فقط مامور آزادى شما بودم و كارى با جعفر ندارم ، او بايد فعلاً در زندان باشد.

حضرت فرمود: نزد خليفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ايم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگرديم ، مشكل ساز خواهد شد.

لذا وزير نزد معتمد عبّاسى آمد و پيام حضرت را براى او مطرح كرد و معتمد نيز دستور آزادى جعفر را صادر كرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حكم آزادى جعفر را نيز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حركت كردند.

(عيون المعجزات : ص 139، حلية الا برار: ج 5، ص 90، ح 3)

التماس دعا  – حاجی علی رامیز علی یار

 



دیدگاهها بسته شده است.