رمزهای موفقیت از دیدگاه امام علی علیه السلام

636944719880242888
انسان موجودی کمال جو است که برای رسیدن به این کمال همه امکانات در اختیار او قرار گرفته است. «و آنچه در آسمانها و زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخت». (1)

بی شک در اختیار گرفتن همه امکانات بدان جهت است که انسان مراتب کمال را به صورت صعودی طی کند و بیش از پیش به موفقیت‌هایی چه در ابعاد مادی و چه معنوی دست یابد.

برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های مورد نظر و چشیدن طعم شیرین موفقیت، شرایط و عواملی لازم است تا در سایه بکار بستن آنها، بهتر بتوان به آن اهداف دست یافت. در این نوشتار از عواملی سخن می‌گوییم که از منظر امام علی (علیه السلام) ما را در رسیدن به موفقیت کمک می‌کند.

1. توفیق الهی

هر انسانی در انجام کارها، نیازمند عنایت و توفیق از جانب خداوند عالمیان است و تا لطف الهی شامل حال او نشود، موفق به انجام کارها نخواهد شد و هر کوششی بدون توفیق الهی صورت گیرد، سودی نخواهد داشت. حضرت علی(ع)فرمودند: «لا ینفع اجتهاد بغیر توفیق؛‌(2) کوششی که با توفیق همراه نباشد سودی ندارد».

از سوی دیگر هر کسی برای رسیدن به هدف و آرزوی خود نیازمند راهنماست تا در طول مسیر او را همراهی کند . توفیق الهی بهترین راهبری است که انسان را به سوی خوبیها و کارهای خدا پسندانه رهبری می‌کند . به فرمایش حضرت علی(ع): «لا قائد خیر من التوفیق؛ (3) راهنمایی بهتر از توفیق وجود ندارد.»

سفرای الهی نیز خود را بی‌نیاز از توفیق الهی نمی‌دانستند و در همه حال از خدای منان خواهان آن بودند . قرآن کریم از قول حضرت شعیب (ع)می فرماید: «وما توفیقی الا بالله (4)؛ توفیق من جز به خدا نیست.»

البته داشتن توفیق الهی نیازمند تلاش و کوشش است و تا تلاشی صورت نگیرد، خواستن توفیق الهی نه تنها پسندیده نیست، بلکه نوعی خویشتن را به سخره گرفتن است، چنانکه حضرت رضا(ع) فرمودند: «من سال الله التوفیق ولم یجتهد فقد استهزء بنفسه (5)؛

کسی که از خداوند توفیق را مسئلت نماید، ولی کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است.»

2. دینداری و تقوی

اطاعت از خداوند و دینداری، اولین پایه رستگاری است . رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) همین که برای اولین بار در میان مردم ظاهر شد و بعثت خود را آشکار کرد، فرمود: مردم! بگویید «لا اله الا الله » تا رستگار شوید. امیرمؤمنان(ع)نیز از خداوند سلامت در دین را طلب می‌نمود و می‌فرمود: «نساله المعافاهًْ فی الادیان کما نساله المعافاهًْ فی الابدان (6)؛ از او سلامت در دین را خواهانیم آنگونه که تندرستی را از او درخواست داریم.»

دینداری و تقوای الهی از جمله عواملی است که انسان را در رسیدن به آرزوهای دنیوی و اخروی و کسب موفقیتها کمک می‌کند . علی(ع)در این باره می‌فرماید: «فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرهًْ معاد وعتق من کل ملکة ونجاهًْ من کل هلکة(7)؛ همانا ترس از خدا کلید هر در بسته و ذخیره رستاخیز و عامل آزادگی از هرگونه بردگی و نجات از هرگونه هلاکت است .»

امام علی (ع)در جای دیگری درباره نقش تقوی و دینداری در رساندن انسان به اهداف و رفع مشکلات می‌فرمایند: «پس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختیها بعد از نزدیک شدنشان، از او دور گردند و کارها پس از تلخیها برای او شیرین و امواج مشکلات پس از متراکم شدن بر طرف خواهند شد و مشکلات پس از آنکه او را وامانده کرد آسان می‌شود و مجد و بزرگی از دست رفته [چون قطرات باران] بر او فرو می‌بارند، رحمت بازداشته [حق] به او باز می‌گردد و نعمتهای[الهی] پس از فرو نشستن، برای او به جوشش می‌آیند و برکت تقلیل یافته برای او فزونی گیرد.»(8)

3. استفاده از فرصت‌ها

برای هر کسی در زندگی فرصتهایی پیش می‌آید که گاه در اثر جهل و عدم آگاهی، بی‌توجه از کنار آن گذر می‌کند . فرصتها چون ابر بهاری در گذرند (9)؛

و با از دست رفتن، جز غصه چیزی بر جای نمی‌گذارند (10). اگر انسان به موقعیتهای بدست آمده، بیشتر توجه کند و متوجه باشد که برای هر چیزی وقت مشخصی است و سرآمدی معین (11)، از ثانیه ثانیه‌های این فرصتها، بیشترین و بهترین استفاده را می‌کند.

استفاده بهینه از فرصتهای بدست آمده و کار امروز را برای فردا نگذاشتن و حساسیت روی ثانیه‌های عمر داشتن، از جمله عواملی است که موجب موفقیت انسان در تمامی زمینه‌ها چه در مسائل اجتماعی – سیاسی و چه مسائل معنوی می‌شود.
ضرب المثل معروفی می‌گوید: فی التاخیر آفات؛ به تاخیر انداختن فرصتها، موجب بروز مشکل می‌شود.
حضرت علی(ع) درباره استفاده از فرصتها چندین نکته را متذکر می‌شود:

الف) ضرورت استفاده از فرصتهای نیک

امام علی (ع)می فرمایند: «کل معاجل یسال الانظار وکل مؤجل یتعلل بالتسویف (12) ؛ آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارند کوتاهی می‌ورزند.» پس آنان که هنوز حسرت فرصتهای از دست رفته را نخورده‌اند، به هوش باشند و چونان صیادی تیز بین و زبردست، اگر طالب موفقیتند لحظه لحظه فرصتهای به دست آمده را صید کنند.

ب) لزوم عمل در ایام فراغت و سلامت جسم

حضرت فرمودند: «فلیعمل العامل منکم فی ایام مهله قبل ارهاق اجله وفی فراغه قبل اوان شغله وفی متنفسه قبل ان یؤخذ بکظمه (13)؛ هر کس از شما که اهل عمل است باید عمل کند در روزگاری که مهلت دارد پیش از آنکه مرگ فرا رسد و در ایام فراغتش پیش از آنکه گرفتار شود و در ایام رهایی‌اش پیش از آنکه گلوگاه او [به وسیله مرگ] گرفته شود.»

ج) سعی در استفاده هرچه بیشتر از فرصتها

در زندگی هر انسانی، فرصتهای اندکی پیش می‌آید که اگر خوب استفاده شود، یک عمر از آن بهره‌برداری می‌شود . پس، از موقعیتهای بدست آمده باید با حداکثر توان بهره جست که غروب طلایی هر روز را فقط یک بار می‌توان تجربه کرد.

سعدیا دی رفت، فردا همچنان موجود نیست/ در میان این و آن فرصت شمار امروز را

علی (ع) در این باره فرمودند: «بادروا بالاعمال عمرا ناکسا او مرضا حابسا او موتا خالسا (14)؛ به سوی اعمال [نیکو] بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد.»

گوهر وقت بدین تیرگی از دست مده/ آخر این در گرانمایه بهایی دارد
صرف باطل نکند عمر گرامی پروین/ آنکه چون پیر خرد راهنمایی دارد
فرخ آن شاخک نو رسته که در باغ وجود/ وقت رستن هوس نشو و‌نمایی دارد (15)

4. خویشاوندان

خانواده به عنوان اولین کانونی که شخصیت انسان در آن شکل می‌گیرد، دارای اهمیتی خاص است. والدین که در تربیت اولاد، هسته مرکزی مجموعه عظیم خویشاوندان را تشکیل می‌دهند، با الگو‌دهی مناسب و فراهم کردن فضایی مطلوب در خانواده، نقش بسزایی در شکل گیری و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده ایفا می‌کنند. مسیر خوشبختی و یا خدای نکرده عکس آن، در خانواده پی‌ریزی می‌شود که البته نقش تک تک اعضاء خانواده قابل توجه است.

حضرت علی (ع)خویشاوندان را به بالهایی تشبیه می‌کند که انسان را در صعود به اهداف عالی کمک می‌کنند و در صورت نبود یا قطع رابطه با آنان، انسان در رسیدن به آرزوها و اهداف تعیین شده دچار مشکل می‌شود. آن حضرت می‌فرمایند: «واکرم عشیرتک فانهم جناحک الذی به تطیر واصلک الذی الیه تصیر ویدک التی بها تصول (16)؛ خویشاوندانت را گرامی دار، زیرا آنها پر و بال تو می‌باشند که با آن پرواز می‌کنی و ریشه تو هستند که به آنها باز می‌گردی و دست [نیرومند] تو می‌باشند که با آن حمله می‌کنی.»

آن حضرت درباره نقش اساسی این کانون گرم در رساندن انسان به هر موفقیتی فرمودند: «ایها الناس انه لا یستغنی الرجل وان کان ذا مال عن عترته ودفاعهم عنه بایدیهم والسنتهم وهم اعظم الناس حیطة من ورائه والمهم لشعثه واعطفهم علیه عند نازلة اذا نزلت به (17) ؛‌ای مردم، انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، از خویشاوندان خود بی‌نیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند . خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهی هستند که از او حمایت می‌کنند و اضطراب [و ناراحتی] او را می‌زدایند و در هنگام مصیبتها، نسبت به او پرعاطفه‌ترین مردم می‌باشند.»

5 . تلاش و کوشش

برای مقابله با مشکلات و پیروزی بر آنها، اراده‌ای آهنین لازم است تا انسان از نیروهای نهفته در وجود خود، بیشترین بهره را ببرد. دست روی دست گذاشتن هنر نیست، چراکه مردان بزرگ در سایه سعی و تلاش، قله‌های پیروزی را فتح می‌کنند.

سعی و تلاش از جمله عواملی است که انسان را در رسیدن به اهداف و خواسته هایش کمک می‌کند . امام علی (ع)همگان را به تلاش فرا می‌خوانند و می‌فرمایند: «فعلیکم بالجد (18)؛ بر شما باد تلاش و کوشش.» چرا که «لا یدرک الحق الا بالجد(19)؛ حق جز با تلاش و کوشش بدست نمی‌آید.»

حضرت در توصیه‌های خویش به فرزندشان امام مجتبی (ع) فرمودند: «فاسع فی کدحک (20) ؛ نهایت کوشش را در زندگی داشته باش.» دلیل این امر این است که عاقبت، هر جوینده‌ای یابنده است . «من طلب شیئا ناله او بعضه(21)؛ آن کس که در تلاش و طلب چیزی باشد، یا به همه آن و یا لااقل به قسمتی از آن دست خواهد یافت.»

علی(ع) گاه جهت به راه انداختن انسانها برای فعالیت و تلاش در زندگی، از تلاش و کوشش موجودات دیگر مثال می‌زند تا همگان از کار و فعالیت آنها درس تلاش بگیرند و در زندگی خود جدیت داشته باشند. در یکی از خطبه‌ها، از تلاش و فعالیت مورچه سخن می‌گوید: «انظروا الی النملة فی صغر جثتها … کیف دبت علی ارضها وصبت علی رزقها تنقل الحبة الی حجرها وتعدها فی مستقرها، تجمع فی حرها لبردها وفی وردها لصدرها (22) ؛ به مورچه و کوچکی چثه آن بنگرید … که چگونه روی زمین راه می‌رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می‌کند؛ دانه‌ها را به لانه خود منتقل می‌سازد و در جایگاه مخصوص نگه می‌دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی‌کند.»

حضرت گاه فرزندش امام مجتبی(ع)را به تلاش در جهاد فرا می‌خواند که «وجاهد فی الله حق جهاده ولا تاخذک فی الله لومة لائم (23) ؛ در راه خدا تا سرحد توان تلاش کن و هرگز سرزنش سرزنش‌گران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد.»

سیره عملی حضرت امیر(ع) چه در کار و فعالیت سیاسی و چه در فعالیتهای اجتماعی بر تلاش و کوشش استوار بود. برای هر کسی که ادعای پیروی حضرتش را دارد لازم است به مولایش تاسی کرده، تا آخرین توان تلاش کند تا در سایه این تلاشها از عمر خویش بهترین استفاده را بکند و راه موفقیت را برای خود هموار گرداند.

جهد را بسیار کن، عمر اندکی است/ کار را نیکو گزین، فرصت یکی است
کاردانان چون رفو آموختند/ پاره‌های وقت بر هم دوختند
عمر را باید رفو با کار کرد/ وقت کم را با هنر، بسیار کرد
کار را از وقت، چون کردی جدا/ این یکی گردد تباه، آن یک هبا (24)

6. داشتن هدف

داشتن هدف در زندگی از لوازم اصلی حیات سعادتمندانه و معنادار است . انسان زمانی امنیت خاطر و آرامش دارد که افق روشنی برای آینده خود ترسیم کند و با انگیزه و رضایت درونی برای رسیدن به آنچه در آن افق مد نظر دارد، تلاش کند. بدترین حالت برای آدمی، زمانی است که احساس سرگردانی کند و بلاتکلیف بماند.

همچنانکه همه مخلوقات از بزرگترین آنها گرفته تا کوچکترین موجودات، بر پایه هدفی خلق شده‌اند، انسان هم – که اعجوبه خلقت است – در این چرخه هستی بدون هدف نیست . به فرمایش امام علی(ع): «فما خلق امرؤ عبثا (25)؛ کسی [ بدون هدف] و بیهوده آفریده نشده است.»

انسانی که بدون هدف خلق نشده، کارها و اعمالش باید بر پایه هدفی صورت بگیرد. در این عمر کوتاه زندگی، رسیدن به همه اهداف و آرزوها ممکن نیست، بنابراین باید هدفی را که ارزشمندتر است انتخاب کرد. اگر اهداف متفاوت و متعدد دنبال شود نتیجه‌ای جز شکست و ناکامی نخواهد داشت: «من اوما الی متفاوت خذلته الحیل(26)؛ کسی که به کارهای مختلف بپردازد، نقشه‌ها [و پیش‌بینی هایش] به جایی نمی‌رسد.» و اگر بجایی هم رسید مسائل مهمتر را ضایع خواهد کرد، چنانکه علی (ع) فرمودند: «من‌اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم(27)؛ کسی که به امور غیر مهم بپردازد، مسائل مهم‌تر را ضایع می‌سازد.»

کسی که دنبال موفقیت در کارهاست باید در ابتدای امر، هدف خود را مشخص کند و بعد از اینکه مهمترین هدف را شناسایی کرد، با تمام توان جهت رسیدن به آن تلاش کند، چرا که موفقیت انسان در کارهایی است که فکر و اندیشه را در همان کار بکار می‌گیرد . امام علی(ع) فرمودند: «ان رایک لا یتسع لکل شی ء ففرغه للمهم (28)؛ فکر تو وسعتی که همه امور را فرا بگیرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار.»

البته به این نکته نیز باید توجه کرد که انسان برای رسیدن به هدف، مجاز نیست از هر وسیله‌ای استفاده کند. به دیگر سخن هیچ وقت هدف وسیله را توجیه نمی‌کند، علی (ع)در این زمینه فرمودند: «ما ظفر من ظفر الاثم به والغالب بالشر مغلوب(29)؛کسی که گناه به وسیله او پیروز شود، پیروز نیست و کسی که با بدی غلبه کند، شکست خورده است.»

7. داشتن همت

یکی از نیروهای نهفته در وجود انسان، قوه اراده است که اگر به پرورش و تقویت آن پرداخته شود، بسیاری از مشکلات روحی و جسمی را می‌توان درمان کرد. داشتن اراده‌ای قوی و همتی عالی، از نشانه‌های مؤمن است. علی (ع)در بیان صفات مؤمن می‌فرمایند: «بعید همه (30) ؛ همتش بلند است.»

آن حضرت قدر هر انسانی را به اندازه همتش می‌داند و می‌فرماید: «قدر الرجل علی قدر همته (31)؛ ارزش آدمی به قدر همت اوست.»

همت بلند دار که مردان روزگار/ از همت بلند به جایی رسیده‌اند
همت بلند دار که نزد خدا و خلق/ باشد به قدر همت تو اعتبار تو (32)

از نکات قابل توجه در این بحث این است که بلند همتی با تن پروری سازگار نیست. طالب موفقیت باید خود را از تن پروری به دور کند و با تمام توان خود، به تلاش و کوشش بپردازد. علی(ع) می‌فرمایند: «فشدوا عقد المازر واطووا فضول الخواصر ولا تجتمع عزیمة وولیمة (33) ؛ کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست.» همچنین باید از همراهی با انسانهای دون همت و بدون پشتکار پرهیز کرد و بر آنها تکیه نزد . آن حضرت توصیه کردند: «ولا تامنن ملولا (34)؛ بر آن کس که پشت کار ندارد تکیه مکن.»

آفت دونان به عالی همتان هم می‌رسد
دائما از کج نهادن پای سر دارد خطر (35)

8. داشتن دوست خوب

خداوند انسان را موجودی نیازمند به غیرخلق کرده است، یعنی جامعه انسانها طوری است که هر کسی به دیگری محتاج است. در این میان نقش گروه همسالان و به‌خصوص دوستان، حساس و خطیر است. درباره نقش دوستان همین نکته کافی است که شخصیت هر انسان را در اجتماع با دوستان او می‌سنجند، همچنان که حضرت علی(ع) فرمودند: «فان الصاحب معتبر بصاحبه(36)؛ هر کس را از آنکه دوست اوست، می‌شناسند.»

شکی نیست که دوستان هر انسانی، اساسی‌ترین نقش را در موفقیت او ایفا می‌کنند و گاهی در اثر کم‌توجهی و یا بی‌توجهی، همین دوستان به اصطلاح صمیمی، مایه بدبختی و هلاکت می‌شوند. حضرت علی(ع) فرزند خود را از مصاحبت با دوستان ناباب برحذر می‌دارند و می‌فرمایند: «یا بنی ایاک ومصادقهًْ الاحمق فانه یرید ان ینفعک فیضرک وایاک ومصادقهًْ البخیل فانه یقعد عنک احوج ما تکون الیه وایاک و مصادقهًْ الفاجر فانه یبیعک بالتافه و ایاک و مصادقهًْ الکذاب فانه کالسراب، یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب(37)؛ پسرم! از دوستی با احمق بپرهیز، چرا که می‌خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیانت می‌کند، از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می‌دارد و از دوستی با بدکار بپرهیز که با اندک بهایی تو را می‌فروشد و از دوستی با دروغگو بپرهیز که او به سراب بماند؛ دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور می‌نمایاند.»

تا توانی می‌گریز از یار بد/ یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند/ یار بد بر جان و بر ایمان زند

به همان اندازه که دوستان صالح و خوب، انسان را در رسیدن به موفقیت کمک می‌کنند، دوستان نااهل نیز به همان اندازه او را از مرحله موفقیت پرت می‌نمایند. همنشینی با بدان، گذشته از اینکه بر روی انسان تأثیر بد می‌گذارد و مایه قساوت قلب می‌شود، ممکن است انسان را در قهر و عذاب الهی سهیم گرداند.

در آغاز بعثت پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله) در میان بت‌پرستان حجاز فردی بنام «عقبهًْ‌بن ابی‌معیط» بود، وی در حالی که مشرک و بت‌پرست بود، میهمان نواز هم بود. روزی پیامبر بر او گذشت، عقبه از آن حضرت خواست که با وی غذا بخورد. حضرت به او فرمود: بر سر سفره تو نمی‌نشینم مگر آنکه مسلمان شوی. عقبه وقتی دید که پیامبر برای نشستن بر سفره او این چنین شرطی گذاشته است، شهادتین بر زبان جاری کرد و مسلمان شد. در عین حال عقبه دوستی به نام «ابی» داشت، او وقتی از این واقعه با خبر شد، با ناراحتی و عصبانیت نزد عقبه آمد و وی را مورد سرزنش قرار داده و گفت: تو از دین خودت خارج شدی؟ عقبه پاسخ داد: کسی بر من میهمان شد که حاضر نشد تا مسلمان نشوم بر سر سفره‌ام بنشیند. ابی به او گفت: حالا من دوستی خودم را با تو قطع می‌کنم، مگر آنکه به دین خودت برگردی و به پیامبر توهین کنی.

با اصرار زیاد ابی، عقبه همین کار را کرد و از اسلام خارج شد و عاقبت در جریان جنگ بدر به دست سپاهیان اسلام کشته شد. ابی نیز در جنگ احد به دست مسلمین کشته شد و هر دو در حال شرک مردند. در این رابطه آیات 27 تا 29 سوره فرقان نازل شد که در آن وصف حال و سرنوشت عقبه آمده است: «روزی که آن فرد ستمگر (عقبه) دستان خود را می‌گزد و می‌گوید: کاش راه پیامبر را انتخاب کرده بودم. وای بر من، ‌ای‌کاش با فلانی (ابی) دوست نمی‌شدم. او مرا از یادآوری [حق] گمراه ساخت بعد از اینکه [یاد حق] به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوار‌کننده انسان بوده است.»

حق ذات پاک الله الصمد/ که بود به، مار بد، از یار بد
مار بد جانی ستاند از سلیم/ یار بد آرد سوی نار مقیم (38)

در این آیات و با توجه به این ماجرا نقش و تأثیر مخرب دوست ناصالح در گمراهی انسان مشخص می‌شود. این داستان به ما هشدار می‌دهد که از دوستی با دوستان ناصالح که ممکن است به توهین و جسارت نسبت به پیامبر(ص) منجر شود، دوری گزینیم. امام علی(ع )فرمودند: «لا ینبغی للمرء المسلم ان یواخی الفاجر فانه یزین له فعله و یحب ان یکون مثله ولا یعینه علی امر دنیاه ولا امر معاده و مدخله الیه و مخرجه من عنده شین علیه (39)؛ شایسته نیست که یک انسان مسلمان با فرد فاجر [و تبهکار] رابطه برادرانه برقرار کند، زیرا او عمل و رفتار خود را برایش زینت می‌دهد و دوست دارد که او هم به مانند خودش شود و او را نه در امر دنیا و نه در امر آخرتش یاری نمی‌کند و رفت و آمدش برای او ننگ است.»

9. استفاده از تجربه‌ها

یکی دیگر از عوامل موفقیت، استفاده از تجربیات است. آنهایی که خود را بی‌نیاز از تجربه می‌دانند به مقصد نخواهند رسید. چنانکه علی(ع) فرمودند: «من غنی عن التجارب عمی ‌عن العواقب(40)؛ کسی که خود را از تجربه‌ها بی‌نیاز بداند، سرانجام [امور] را نخواهد دید.» کسی که دنبال هدفی عالی است و برای رسیدن به آن باید از گردنه‌های پر پیچ و خم عبور کند تا بر مشکلات پیروز شود، باید بداند که در این راه نیازمند تجربه است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: «کل معونهًْ تحتاج الی التجارب (41)؛ هر امر مشکلی [که کمک لازم دارد] به داشتن تجربه‌ها نیازمند است.»

درباره ارزش و اهمیت تجربه همین قدر کافی است که حفظ تجربه‌ها یکی از نشانه‌های عقل و خردمندی است. علی(ع) در نامه خود به فرزندشان امام مجتبی(ع) فرمودند:«والعقل حفظ التجارب (42)؛ از نشانه‌های عقل [و خردمندی] حفظ تجربه‌هاست.»

همچنین آن حضرت در نهج‌البلاغه فرمودند: «و من التوفیق حفظ التجربهًْ (43)؛ حفظ تجربه بخشی از موفقیت است.»

معمولا کسانی که در پی اهداف عالی هستند، دشمنانی فرصت‌طلب نیز دارند که در حال مکر و نیرنگند. استفاده از تجربه یکی از راه‌های شناخت فریب و نیرنگ است.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد (44)

امام علی(ع) فرمودند: «من لم یجرب الامور خدع (45)؛ آن کس که کارها را تجربه نکند، نیرنگ می‌خورد. » به قول رودکی:

برو، ز تجربه روزگار بهره بگیر/ که بهر دفع حوادث تو را به کار آید

باید از تجربه‌های به دست آمده بهترین استفاده را برد، چرا که بدبختی و شقاوتی از این بدتر نیست که از تجربه‌های بدست آمده استفاده نشود. این نکته را حضرت امیر(ع) در نامه‌ای به ابوموسی ‌اشعری گوشزد کرده و فرمودند: «فان الشقی من حرم نفع ما اوتی من العقل والتجربهًْ (46)؛ انسان شقی آن کسی است که از ثمرات عقل و تجربه، بهره‌مند نشود [و محروم بماند] ».

در طول زندگی هر انسانی، حوادثی تلخ، چرخه زندگی را دچار کندی می‌کند که البته اینها لازمه زندگی است، چرا که این تلخی‌ها انسان را در مقابل مشکلات و حوادث آینده آبدیده می‌کند. مواجهه با مشکلات و استفاده از تجربه‌های انجام شده، پیش نیاز زندگی است. امام علی(ع)فرمودند: «ومن لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشی‌ء من العظهًْ (47)؛ کسی را که خداوند به‌وسیله گرفتاری‌ها و تجربه‌ها سود نرساند، از هیچ‌گونه موعظه‌ای بهره‌مند نخواهد شد.»

10. مشورت

شور و مشورت با صاحبان اندیشه‌های پاک و همت‌های عالی، مسیر انسان را در رسیدن به اهداف بلند هموار می‌سازد. ‌اشرف مخلوقات، حضرت نبی اکرم(ص)- که عصاره خلقت بود- به همان اندازه که دیگران را به مشورت کردن دعوت می‌کرد، خود نیز سعی وافر داشت تا در کارها مشورت کند، چنانکه در جریان جنگ خندق چنین کرد.

هر کسی برای انجام کارهای مهم نیازمند پشتوانه‌ای قوی است تا در بحران‌ها مدد کار او باشد. مشورت یکی از پشتوانه‌های بزرگ مردان الهی است.

امام علی(ع) فرمودند: «لا ظهیر کالمشاورهًْ (48)؛ پشتوانه‌ای همچون مشورت نیست.»

مشورت در کارها واجب شود/ تا پشیمانی در آخر کم شود (49)

از فرمایشات علی(ع) در نهج‌البلاغه استفاده می‌شود کسانی که دارای استبداد رای هستند و عقیده خود را برترین می‌دانند، در معرض خطری عظیم هستند. حضرت فرمود: «و الاستشارهًْ عین الهدایهًْ و قد خاطر من استغنی برایه (50)؛ مشورت کردن چشمه هدایت است و کسی که [به‌خاطر رای شخصی] ،خود را مستغنی از دیگران بداند، خویشتن را به خطر می‌افکند. »

همچنین می‌فرمایند: «من استبد برایه هلک ومن شاور الرجال شارکها فی عقولها (51)؛ کسی که در رای خویش مستبد باشد، هلاک می‌شود و کسی که با مردان مشورت کند، در عقل‌های آنان شریک خواهد شد.»

مشورت ادراک و هشیاری دهد/ عقل‌ها مر عقل را یاری دهد

گفت پیغمبر بکن ‌ای رای زن/ مشورت کا«المستشار مؤتمن» (52)

ترک مشورت در مسائل معنوی و مادی، شکست‌های جبران‌ناپذیری به بار می‌آورد و در مقابل، مشورت با مردان خودساخته و صالح و صاحبان افکار عالی، انسان را در شناخت موارد خطا و اشتباه کمک می‌کند و از مواجهه با خطا مصونیت می‌بخشد. پرچمدار هدایتگران، مولی علی(ع) فرمودند: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء (53)؛ کسی که از افکار [دیگران] استقبال کند، موارد خطا را می‌شناسد.»

با چه کسانی مشورت کنیم؟

لازم است فردی طرف مشورت قرار گیرد که علاوه‌بر فهم و خرد و آگاهی نسبت به امر مشاوره، بتوان از مشورت با او بهره‌مند شد. به دیگر سخن به فرمایش مولی علی(ع) باید با کسی مشورت کرد که عقل، او را بپذیرد: «لا تشاور من لا یصدقه عقلک (54)؛ با کسی که عقلت او را تصدیق نمی‌کند مشورت نکن.»

برای رسیدن به اهداف و دوری از حسرت و پشیمانی لازم است انسان با افراد نصیحت‌گر، عالم و صاحب تجربه مشورت کند. علی(ع) می‌فرمایند: «فان معصیهًْ الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسرهًْ وتعقب الندامهًْ (55)؛ مخالفت با شخص نصیحت‌گری که مهربان و عالم و صاحب تجربه است، موجب حسرت می‌شود و پشیمانی را به‌دنبال دارد.»

همچنین آن حضرت فرمودند: «افضل من شاورت ذو التجارب(56)؛ برترین کسی که با او به مشورت می‌نشینی کسی است که تجربه‌ها اندوخته است.»

[حکیمی ‌به فرزندش سفارش کرد که در کارها با انسان‌های با تجربه مشورت کن، چون او نظری که به تو می‌دهد برایش گران تمام شده اما تو آن را مجانی به دست می‌آوری].

مشورت کن با گروه صالحان/ بر پیمبر امر شاورهم بدان
امرهم شوری برای آن بود/ کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
این خردها چون مصابیح انورست/ بیست مصباح از یک روشنتر است (57)

با چه کسانی مشورت نکنیم؟

امام علی(ع) در توصیه خویش به فرماندار بصره، او را از مشورت با چند گروه برحذر می‌دارد: «ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل عن الفضل ویعدک الفقر ولا جبانا یضعفک عن الامور ولا حریصا یزین لک الشره بالجور فان البخل والجبن والحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله (58)؛ بخیل را در مشورت خود دخالت نده که تو را از بخشش [و نیکوکاری] باز می‌دارد و به تو وعده تنگدستی می‌دهد.‌ ترسو را در مشورت کردن دخالت نده که در [انجام] کارها [روحیه] تو را سست می‌کند و حریص را [در مشورت کردن دخالت نده] که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می‌دهد. همانا بخل و ‌ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است. »

11. نظم و برنامه‌ریزی

اولیای بزرگ اسلام، رعایت نظم و برنامه‌ریزی در کارها را از جمله مهم‌ترین مسائل در زندگی انسان شمرده، آن را مورد تأکید قرار داده‌اند.

علی(ع) در ضمن وصیت خود، خطاب به امام حسن و امام حسین(ع) می‌فرمایند: «اوصیکما وجمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم(59)؛ شما و همه فرزندانم و هر کس که نامه‌ام به او می‌رسد را به ‌ترس از خدا و نظم در کارهایتان سفارش می‌کنم.»

برای هر انسانی شایسته است در همه کارهای زندگی برنامه منظمی ‌داشته باشد تا بتواند از عمر خویش بهترین بهره را ببرد. یکی از نشانه‌های نظم این است که انسان اوقات شبانه‌روز را بر نیازمندی‌های خویش تقسیم کند و زیر بنای زندگی را که نظم است، محکم‌تر سازد و از بی‌نظمی ‌که ضایع‌کننده عمر و بر باد‌ دهنده استعدادهاست، دوری کند. علی علیه‌السلام در این‌باره می‌فرمایند: «للمؤمن ثلاث ساعات، فساعهًْ یناجی فیها ربه وساعهًْ یرم معاشه وساعهًْ یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل ویجمل. ولیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فی ثلاث، مرمهًْ لمعاش او خطوهًْ فی معاد او لذهًْ فی غیرمحرم (60)؛ برای مؤمن [در شبانه‌روز] سه ساعت [و زمان] وجود دارد، زمانی که در آن با پروردگار خویش مناجات می‌کند و زمانی که هزینه زندگی را تامین می‌کند و زمانی برای واداشتن نفس به لذت‌هایی که حلال و مایه زیبایی آن است. خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز شاخص باشد، تامین زندگی یا گام نهادن در راه آخرت یا [به دست آوردن] لذت‌های حلال.»

نظم و برنامه، سامان‌دهنده زندگی و وسیله‌ای برتر برای رسیدن به اهداف بزرگ است. با برنامه‌ریزی صحیح در زندگی می‌توان ساعات عمر را پربار و از اتلاف عمر جلوگیری کرد.

بهره‌گیری از زندگی یکی از میوه‌های نظم و برنامه‌ریزی است. یکی از شاگردان حضرت امام خمینی(ره) می‌گوید: «نظم دقیق در زندگی از ویژگی‌های معروف امام است. به‌راستی عجیب بود که برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحب و حتی زیارت‌ها و دعاهایی که در وقت خاص هم وارد نشده بود، وقت خاص را تنظیم کرده بودند و هر کاری را بر طبق همان زمان‌بندی و تنظیم خاص انجام می‌دادند، به‌طوری که برای هر کس که مدتی با ایشان مانوس و معاشر می‌شد، مشخص بود که در چه ساعتی، مشغول چه کاری و انجام چه عملند، اگرچه در حضور ایشان نباشد و فرسنگ‌ها از محضرشان دور و جدا باشد (61)». ثمره این نظم دقیق را در زندگی امام امت مشاهده کرده‌ایم.
امام علی(ع) با توجه به تأثیر نظم در نتیجه بخشی کارها، بر انجام امور روزانه در وقت خود به مالک ‌اشتر سفارش می‌کند که: «وامض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه (62)؛ کار هر روز را در همان روز انجام ده [و آن را به روز بعد موکول مکن] زیرا برای هر روز کار خاصی است [که مجال انجام عقب افتادگیها را نمی‌دهد].»

پانوشت‌ها

1. جاثیه/13.
2. غرر الحکم، شماره 4002، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366، چاپ اول.
3. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 94، حدیث 34.
4. هود/88.
5. بحار الانوار، ج 75، ص 356، حدیث 11.
6. نهج البلاغه، خطبه 99.
7. همان، خطبه 230.
8. همان، خطبه 198.
9. نهج البلاغه، حکمت 21.
10. نهج البلاغه، حکمت 118.
11. خطبه 190.
12. نهج البلاغه، حکمت 285.
13. همان، خطبه 86.
14. همان، خطبه 230.
15. پروین اعتصامی.
16. نهج البلاغه، نامه 31.
17. همان، خطبه 23.
18. همان، خطبه 230.
19. همان، خطبه 29.
20. همان، نامه 31.
21. همان، حکمت 386.
22. همان، خطبه 185.
23. همان، نامه 31.
24. پروین اعتصامی.
25. نهج البلاغه، حکمت 370.
26. همان، حکمت 403.
27. غررالحکم، شماره 10944.
28. همان، شماره 555.
29. نهج البلاغه، حکمت 327.
30. همان، حکمت 332.
31. همان، حکمت 47.
32. ابن یمین.
33. نهج البلاغه، خطبه 241.
34. همان، حکمت 211/
35. لامع
36. نهج‌البلاغه، نامه 69.
37. همان، حکمت 38.
38. مولوی.
39. کافی، ج 2، ص 460، ح 2.
40.غررالحکم، شماره 10162.
41.بحار، ج 75، ص 7، حدیث 59.
42. نهج‌البلاغه، نامه 31.
43.همان، حکمت 211.
44. حافظ.
45. بحارالانوار، ج 74، ص 422; ارشاد مفید، ج 1، ص 300.
46. نهج‌البلاغه، نامه 78.
47.بحارالانوار، ج 2، ص 312; نهج‌البلاغه، خطبه 176.
48. نهج‌البلاغه، حکمت 54.
49. مولوی.
50. نهج‌البلاغه، حکمت 211.
51. همان، حکمت 161.
52.مولوی.
53.نهج‌البلاغه، حکمت 173.
54.بحارالانوار، ج 72، ص 103، ح 33؛ مصباح‌الشریعه، ص 152، الباب الثانی والسبعون فی المشاورهًْ.
55.نهج‌البلاغه، خطبه 35.
56. غررالحکم، شماره 10075.
57. مولوی.
58.نهج‌البلاغه، نامه 53.
59.همان، نامه 47.
60.همان، حکمت 390.
61.پا به پای آفتاب، امیررضا ستوده، ج 2، ص 170، نشر پنجره.
62.نهج‌البلاغه، نامه 53.



دیدگاهها بسته شده است.