««رخشانه!»»

««رخشانه!»» ****** غلام«مجیتی» با عجله به خانه های آغیل سرمیزد و به پدران دخترها خبر میداد که «سرمعلم سائیب» با سرکاتب، برای نام نویسی دختران در منبر منتظر شان است که باید فورا خود شانه به منبر برسان...